.:::: ام اس چت ::::.

مکانی برای بیماران ام اس www.mschat.zim.ir

.:::: ام اس چت ::::.

مکانی برای بیماران ام اس www.mschat.zim.ir

حوادث

اعترافات هولناک قاتل 2 پرستار
خدیجه و فریبا قربانیان جنایت

گروه حوادث ـ فرناز قلعه دار : جزئیات قتل دو پرستار زن که عصر چهارشنبه در جنایتی هولناک به دست همکارشان از پا درآمده بودند از سوی عامل جنایت فاش شد.
    به گزارش خبرنگار جنایی ما، غروب 14 مرداد ماموران کلانتری 106 نامجو به دنبال تماس تلفنی یکی از ساکنان خیابان نظام آباد از وقوع جنایتی با خبر شده و بلافاصله برای بررسی ماجرا راهی محل حادثه شدند.آنها به محض ورود به خانه با پیکر بی جان یک زن مقابل در حمام روبه رو شده و در یکی از اتاق ها نیزجسد دومین قربانی کشف شد.در همین موقع دختر جوانی که خود را خواهر یکی از قربانیان معرفی می کرد وحشتزده و مضطرب خود را به پلیس رساند و گفت: من خواهر فریبا – یکی از قربانیان- هستم. قاتل را دیدم. به همین خاطر می خواست مرا هم بکشد که فرار کردم اما ناگهان به طرفم حمله ور شد و دستانش را دور گلویم حلقه کرد که با سختی خودم را از چنگالش رها کرده و گریختم. دختر جوان در ادامه گفت: «کامبیز» از همکاران خواهرم بود.دقایقی بعد بهروز هنرمند- بازپرس کشیک ویژه قتل- که ازماجرا با خبر شده بودهمراه گروهی از کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی خود را به محل حادثه رساند و تحقیقات ویژه در این باره آغاز شد.نخستین بررسی ها مشخص کرد خدیجه - صاحبخانه 45 ساله- و فریبا – 35 ساله- از پرستاران بیمارستانی در تهران بودند که تنها در تهران زندگی می کردند.خواهر فریبا به بازپرس جنایی گفت: «این خانه – محل جنایت- متعلق به خدیجه بود. به دلیل این که بیماری «ام اس» داشت خواهرم گاهی اوقات به او سر می زد. البته خواهرم چندی قبل درخواست انتقالی به شهرستان محل زندگی مان را داده بود که به همین خاطر خانه اش را تحویل داده و به همین دلیل چند روزی در خانه دوستش خدیجه میهمان بود تا کارهایش انجام شودکه این حادثه تلخ رخ داد.

بدین ترتیب با توجه به اظهارات تنها شاهد ماجرا، تلاش برای دستگیری متهم آغاز شد. کارآگاهان در نخستین گام محل زندگی کامبیز- متهم- را شناسایی کرده و به سراغش رفتند اما مادر و برادر وی از سرنوشتش اظهار بی اطلاعی کردند. در حالی که ردیابی های پلیسی برای دستگیری متهم ادامه داشت شامگاه جمعه کامبیز همراه برادرش به اداره آگاهی تهران رفت و خود را تسلیم کرد. وی ضمن اعتراف به قتل دو پرستار زن گفت: بعدازظهر چهارشنبه «خدیجه» با من تماس گرفت و خواست برای تعمیر آبگرمکن به خانه اش بروم. دقایقی بعد هم زن مورد علاقه ام فریبا به همراه خواهرش آمد.دقایقی بعد خواهرش برای خرید از خانه خارج شد و خدیجه هم مشغول کارهایش شد. اما ناگهان بین من و فریبا مشاجره تندی درگرفت و با عصبانیت گفت: به شرطی حاضر به زندگی بامن است که او را به عقد دائم درآورم.
    پس از تند تر شدن جروبحث او ناگهان به طرفم حمله کرد که من هم کنترلم را از دست داده و گلویش را با دستانم فشردم که ناگهان از هوش رفت و نقش بر زمین شد.خدیجه که سر و صدای ما را شنیده بود به دلیل این که بیماری «ام اس» داشت و به راحتی نمی توانست راه برود پس از چند دقیقه خود را به من رساند و سراغ فریبا را گرفت که گفتم داخل اتاق است. همین که وارد اتاق شد او را هم خفه کردم. در آن شرایط مغزم کار نمی کرد. باورم نمی شد در کمتر از چند دقیقه دونفر را کشته باشم. می دانستم اگر خواهر فریبا به خانه برگردد و متوجه ماجرا شود مرا لو می دهد. بنابراین تصمیم گرفتم او را هم بکشم. بنابراین با تلفن همراهش تماس گرفته و از او خواستم هر چه سریعتر به خانه برگردد.وقتی به خانه رسید و جسد خدیجه را دید وحشتزده سعی کرد فرار کند که به طرفش حمله کرده و گلویش را فشردم اما یک لحظه فکرم به کار افتاد و با خود گفتم کشتن او کمکی به من نخواهد کرد. بنابراین رهایش کردم و گفتم صبر کن برایت توضیح دهم اما او بلافاصله فرار کرد و به کوچه دوید من هم دنبالش رفتم. وقتی دیدم با سرو صدا از همسایه ها کمک می خواهد سوار بر خودرویم فرار کردم.اول بی هدف به طرف جاده آبعلی رفتم، بعد به طرف بهشت زهرا و چند ساعت در خیابان ها سرگردان بودم تا این که تصمیم گرفتم به خانه برگردم. می خواستم از مادرم خداحافظی کنم و برای همیشه بروم اما برادرم با حرفهایش مرا قانع کرد تا خودم را تسلیم کنم.بدین ترتیب بازپرس هنرمند- سرپرست شعبه چهارم دادسرای جنایی تهران- متهم را به اتهام قتل عمد بازداشت و برای تحقیقات تکمیلی در اختیار کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی قرار داد.
    اظهارات برادر صاحبخانه
    برادر «خدیجه» - صاحبخانه- نیز به خبرنگار ما گفت: خواهرم بیمار بود و به سختی راه می رفت. تنها مشکل خواهرم این بود که به دوستان و همکارانش خیلی اعتماد می کرد. حتی کلید خانه اش را در اختیار فریبا قرار داده بود، چون فریبا خانه اش را پس داده و جایی برای ماندن نداشت و می خواست به شهرستان برگردد. از آنجا که در دو شیفت مخالف کار می کردند، روزها که خواهرم سرکار بود فریبا در خانه می ماند. سرانجام هم خواهرم قربانی ساده دلی و اعتماد بی جایش شد.
    گفت و گو با متهم
    چند سالته؟
    36 سال.
    از کی با فریبا آشنا شدی؟
    از 4 سال قبل.
    تحصیلاتت چقدر است؟
    لیسانس پرستاری، یک دوره کوتاه هم سرپرستار بیمارستان بودم.
    متاهلی؟
    نه با مادرم زندگی می کنم.
    چرا دو همکارت راکشتی؟
    نمی خواستم آنها را بکشم همه چیز اتفاقی و در اوج عصبانیت رخ داد.
    پشیمان نیستی؟
    چرا خیلی زیاد، اما در یک لحظه کنترل رفتارم را از دست دادم.
    

نظرات 1 + ارسال نظر
راوی سه‌شنبه 20 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 20:40

سلام

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد