.:::: ام اس چت ::::.

مکانی برای بیماران ام اس www.mschat.zim.ir

.:::: ام اس چت ::::.

مکانی برای بیماران ام اس www.mschat.zim.ir

نقدی بر فیلمهای مرتبط با بیماری ام اس

زمانی برای تقابل مرگ و وفاداری

شاید اگر بخواهیم آثار نمایشی سیروس مقدم را مفهوم شناسی کنیم بیش از هر چیز به مفهوم خانواده و روابط و مناسبات آن می رسیم. این عنصر چه در سریال سازی و چه در تله فیلم « زمانی برای شخم زدن» که چند روز قبل از شبکه یک سیما پخش شد، قابل ردیابی است. در اینجا نیز قصه، درباره زوجی روایت می شود که پس از 27 سال زندگی مشترک در موقعیتی قرار می گیرند که تصمیم خود را درباره جدایی از یکدیگر عملی کنند.
    آنها سال ها در کنار هم زندگی کردند تا تنها فرزندشان سر و سامان گرفته و بعد از یکدیگر جدا شوند تا به اصطلاح دخترشان برچسب بچه طلاق نگیرد، اما اینک در آستانه عملی کردن خواسته خود با مسائلی مواجه می شوند که در یک بازخوانی خاطرات به اتفاقاتی جدید منجر می شود. کارگردان برای ارائه اطلاعات اولیه درباره قصه و شخصیت های آن از دیالوگ بدون تصویر در تیتراژ استفاده می کند تا به واسطه بگو و مگوهایی که بین سعید و مینا رد و بدل می شود مخاطب در جریان ماجرا قرار گیرد. ضمن این که در روایت قصه نیز از روش دایره ای استفاده می شود. به این شکل که ابتدا و قبل از تیتراژ ناهید (زن دوم) را در حال درد دل کردن با پسرش سهیل می بینیم که بار دیگر در اواخر فیلم به همین نقطه از داستان می رسیم و متوجه می شویم که حرف های ناهید چه معنایی داشته است؛ آنجا که به دنیا انتقاد می کند که چرا او را در موقعیتی قرار داده که ساخته شدن زندگیش به قیمت انتظار برای مرگ زنی دیگر باشد. در پس این قصه تلخ، موقعیت تلخ تر زنان به تصویر کشیده می شود. از یک سو ناهید که به دلیل تصمیم برای ازدواج مجدد از سوی خانواده شوهرش تحت فشار است و دوم مینا که اینک پس از سال ها زندگی با همسرش باید تن به جدایی و تنهایی بدهد. در واقع فیلم به شکل تلویحی و در لایه درونی تر خود به وضعیت شکننده زنان دربسترنظام اجتماعی و خانوادگی پرداخته و محدودیت ها و مصائب آنان را بازنمایی می کند و بدون این که دچار شعارزدگی شده و به فمینیستی بصری بدل شود. هرچند که در ترسیم موقعیت تراژیک داستان شاهد یک نوع سانتی مانتالیسم ایرانی هستیم و این که همیشه برای پشیمانی و متاثر شدن باید پای یک بیماری در میان باشد. این که تصمیم گیری مینا و سعید منطقی است یا غیرعقلانی هیچ ربطی به بیمار بودن مینا ندارد چون بازگشت سعید و اساسا پیشمان شدن از تصمیم اش بیشتر به یک ترحم و دلسوزی شباهت دارد تا یک ندامت روحی و اخلاقی. این نقد را با این سوال می توان مطرح کرد که اگر مینا دچار بیماری ام اس نمی شد و فرصت چندانی برای زنده بودن نداشت آیا بازهم سعید به همان نتایج و تحول اخلاقی می رسید؟ یا حتی اگر سعید به دلیل بیماری مینا که اینک زمان چندانی برای زندگی ندارد، از تصمیم خود پشیمان شده تا چه حد از حیث روانشناختی باورپذیر بوده و اصلاتا چه زمانی دوام خواهد آورد؟ هرچند که بازی های خوب آتیلاپسیانی و همسرش(فاطمه نقوی) و موقعیت عاطفی که به واسطه جنس بازی و نوع روابط آنها ایجاد شده به خلق فضای دراماتیک و باورپذیر برای مخاطب کمک کرده و تا حدودی این ضعف را جبران می کند.
    نکته: بازگشت مجدد ناهید به مسیر قبلی زندگی و یافتن اهداف جدید، تلنگر و پیامی است برای مخاطب که انگیزه ها و آرزوهای زیادی برای ادامه زندگی وجود دارد و خوشبختی به پایان خود نرسیده است
    زمانی برای شخم زدن مثل بسیاری از کارهای سعید نعمت الله (نویسنده فیلمنامه) هم واجد یک فضای تلخ و تراژیک در پرداخت درام و شخصیت پردازی است و هم دیالوگ نویسی در آن به عنصری برجسته تبدیل شده است. با این حال او سعی کرده تا کمی از دیالوگ نویسی های شاعرانه و فلسفی دوری کند و دیالوگ ها را به سمت روزمرگی های معمولی بکشاند. با این حال زیبایی شناسی ویژه نعمت الله در دیالوگ نویسی را می توان در اینجا نیز ردیابی کرد، بویژه در موقعیت های تلخ داستان؛ موقعیت هایی که البته واجد منطق روانشناختی بوده و صرفا به یک موقعیت نمایشی تقلیل نمی یابد. مثلاجایی که سعید به ناهید دروغ می گوید که شناسنامه اش را نیاورده و قصد دارد دلیل این دروغ را بگوید، ناهید می گوید دلیل، زشتی دروغ را قشنگ می کنه؟ جملاتی از این دست بارها در لابه لای دیالوگ ها شنیده می شود که شناسنامه کارهای نعمت الله است.
    زمانی برای شخم زدن اگر چه در ظاهر روایتی موازی را به شکل پازل گونه برای طرح و بیان قصه خود به کار می برد اما حجم و اندازه این توازن فاقد تناسب لازم است. به این معنی که موقعیت ناهید به عنوان یک طرف ماجرا و مسائلی که او با خانواده همسر سابقش در ارتباط با ازدواج مجددش داشته به حال خود رها شده و کمتر به دلایل شخصی و روانشناختی ناهید برای ازدواج با سعید پرداخته است. از یک سو شخصیتی که از ناهید به تصویر کشیده می شود در ظاهر زنی مذهبی و منطقی به نظر می رسد که براساس خواسته های خود تصمیم به ازدواج مجدد نگرفته اما سعید هم از حیث شخصیتی با وی تناسب ندارد و هم از لحاظ سنی و مالی. این عدم تناسب به این تصور در مخاطب دامن می زند که او به دلیل موقعیت مالی و اجتماعی سعید، قصد چنین کاری را دارد. زمانی برای شخم زدن در نهایت به غفلت و بی خبری همسران از یکدیگر و تنهایی و تلخی ناشی از آن ارجاع داده شده، اما در پایان با بازگشت مجدد ناهید به مسیر قبلی زندگی و یافتن اهداف جدید، تلنگر و پیامی است برای مخاطب که انگیزه ها و آرزوهای زیادی برای ادامه زندگی وجود دارد و خوشبختی به پایان خود نرسیده است. گاه شخم زدن گذشته می تواند آدمی را برای شکوفه زدن دوباره آماده کند.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد