پزشکانی که بیماری را از پیش تجربه کرده اند
دکتر «برایان اسمیت» خاطرات عجیبی از زمان بچگی اش به خاطر دارد. او زمانی که نوجوان بود در دبیرستان فوتبال بازی می کرد. او اواسط بازی ناگهان به زمین میافتاد، وقتی هم که بلند می شد، گیج و مبهوت بود و نمی توانست جهت درست را تشخیص دهد و به تیم خودی گل می زد. او در 16 سالگی، در اثر تشنج «گراند مال» بر زمین افتاد. اسمیت که اکنون دکترای نورولوژی دارد، می گوید: «تجربیاتی که در زمان رشد با اپیلپسی داشته ام به من کمک کرده است تا با بیماران مبتلابه صرع بهتر و موثرتر ارتباط داشته باشم.» دکتر «ویلیام شافر» نورولوژیست مرکز پزشکی کلرادو شمالی واقع در گری لی کلرادو در این زمینه معتقد است: «طی سال ها و گاهی دهه ها، بیشتر پزشکان در زندگی حرفهای خود مشاهدهگر تشنجات بیماران هستند، اما در بعضی موارد پزشکانی که خود این بیماری یا اختلال را تجربه کردهاند، آنها را درمان می کنند که این وضعیت به نفع بیمار است.» دکتر شافر خود به بیماری ام اس مبتلاست. او به هنگام تحصیل در سال دوم رشته پزشکی، متوجه بیماری خود شد. او اکنون متخصص درمان بیماران مبتلابه ام اس است. او می گوید: من از بیمارانم سوالاتی میپرسم و آنها میگویند: «وای، تا حالاهیچکس چنین سوالی از من نپرسیده بود.» او در ادامه میافزاید: «بدون شک این وضعیت سبب احساس راحتی بیمار می شود. در این حالت دو نفر به ام اس مبتلاهستند که یکی پزشک است و به دیگری که بیمار است، کمک می کند.»دکتر «بروس راشباوم» متخصص داخلی انجمن پزشکی کاپیتال واقع در واشنگتن، زمانی که سال اول دانشکده پزشکی را می گذراند، دریافت اچ.آی.وی مثبت دارد. اطلاع از این بیماری برای وی ویرانگر بود. او گفت: «در آن زمان، این تشخیص برای من حکم مرگ را داشت. من آن زمان تازه تحصیل در رشته پزشکی را آغاز کرده بودم ولی مطمئن بودم که می توانم فارغالتحصیل شوم.» دکتر راشباوم دانشکده پزشکی را به اتمام رساند و برای گذراندن تخصص داخلی اقدام کرد تا سایر مبتلایان به این ویروس را درمان کند. دکتر اسمیت و دکتر شافر عقیده دارند که تشخیص بیماری خودشان، در تصمیم آنها برای کسب تخصص نورولوژی نقش زیادی داشت. درمان دارویی به دکتر اسمیت کمک کرد تا تشنجاتش را طی سال های طولانی کنترل کند. او بعدها در جریان مسافرتش به سیاتل و در راه بازگشت به هتل، دچار تشنج شد. آزمایش ها نشان داد که او در لوب تمپورال چپ مغزش، توموری دارد که به اندازه یک توپ گلف است. پزشکان هنگام انجام سیتیاسکن متوجه این تومور نشده بودند. او عمل جراحی را انجام داد و از ادامه تحصیل در رشته طب اورژانس منصرف شد. هیچ تضمینی وجود نداشت که بهرغم انجام عمل جراحی، هیچوقت دچار تشنج نشود. دکتر شافر بعد از اینکه از خواب بیدار می شد، در پاهایش احساس سوزش می کرد و طی روزها این احساس سوزش به بیحسی شدیدی تبدیل و از پاها به تنه و گردنش منتشر می شد. پزشکان پس از بررسی های بسیار، بیماری او را ام اس تشخیص دادند. وقتی به او گفتند به این بیماری مبتلاست، ابتدا تصمیم گرفت از تحصیل در رشته پزشکی انصراف دهد، اما پس از چند روز تصمیم گرفت که بهرغم بیمار بودن، به چیزهای مثبت فکر کند و نورولوژیست شود و به کسانی که به همین بیماری دچارند، کمک کند. دکتر «کارولین رونوویچز» انکولوژیست رشته زنان و استاد کالج پزشکی دانشگاه بینالمللی فلوریدا در میامی است. او کمی بعد از اینکه کار در رشته انکولوژی را شروع کرد، به سرطان پستان مبتلاشد. او در آن زمان، 41 ساله و استاد و مدیر بخش انکولوژی زنان در کالج «آلبرت اینشتین» دانشکده پزشکی یشیوا در شهر نیویورک بود. واکنش اولیه او به این بیماری مانند بیشتر بیماران، ترس بود. زمانی که متوجه شد تومورش 9 میلی متر است و به شیمیدرمانی نیاز ندارد، اعتماد به نفس خود را بازیافت و در نهایت، شیمیدرمانی کرد، زیرا پزشکان دریافتند که سرطان حداقل سه غده لنفاویاش را نیز مبتلاکرده است. او بهرغم کاهش وزن و ضعف و خستگی به کارش هنگام درمان بیماری ادامه داد. او گفت: «کار مقابل تشخیص بیماریام، یک خلوتگاه بود و من می خواستم به کارم ادامه بدهم.»دکتر شافر اجازه نداد که ام اس بر کارش تاثیر بگذارد و به خاطر این بیماری، وقتش را تلف نکرد. درمانش را ادامه داد تا علایم آن (مانند خستگی و اسپاسم عضلانی) را کنترل کند. دکتر شافر مدت کوتاهی بعد از اینکه متوجه شد به ام اس مبتلاست، در حالی که چپدست بود، توانایی دست چپ خود را از دست داد. بنابراین او خود را عادت داد تا با دست راست بنویسد. او می گوید: «نمی توانستم اجازه بدهم هیچ چیز من را از اتمام تحصیل در دانشکده پزشکی بازدارد. من به بیمارانم میگویم بر آنچه نمی خواهند انجام بدهند، تمرکز نکنند، بلکه بیشتر تمرکز خود را متوجه کارهایی بکنند که می خواهند انجام بدهند.» دکتر اسمیت از اعضای هیات علمی بنیاد اپیلپسی در «می» است و هیچوقت داوطلب بازگو کردن تاریخچه بیماری خود به بیماران نیست، البته بیماران از طریق بنیاد از آن باخبر هستند. بسیاری از بیمارانی که او با آنان مواجه می شود، بهرغم درمانهای انجامشده، نمی توانند تشنجات خود را کنترل کنند و او نمی خواهد به آنان امید بیهوده بدهد و بگوید که با انجام جراحی ممکن است تشنجشان متوقف شود. او می گوید: «شما باید محتاط باشید. من در درجه اول می خواهم درباره درمان بیمارانم، واقعبین و واقعگرا باشم.» دکتر راشباوم درباره بیماری خود تبلیغ نمی کند. بیشتر بیمارانش از طریق دوستانش یا اخبار روزنامه از آن باخبر شدهاند. بیشتر بیماران دکتر راشباوم به ایدز مبتلابودند که بسیاری از آنان جان خود را از دست دادند. امروزه دیگر کار دکتر راشباوم روی ایدز متمرکز نیست، اگرچه هنوز تعدادی از بیماران او مبتلابه این ویروس هستند. او می گوید بیماری باعث شد که او با بیمارانش رو راست باشد. در حال حاضر مبتلایان به ایدز، انتخابهای درمانی بیشتری در مقابل خود دارند و بسیار بیشتر از 25 سال (که پیش از این حداکثر امید به زندگی میان مبتلایان این بیماری بود) زنده میمانند. دکتر رونوویچز می گوید از مقابله با سرطان پستان تجربه های بسیاری آموخته و همین موضوع باعث شده است که با بیمارانش دقیق تر و سختگیرانهتر برخورد کند.
American Medical Association، 18 Jul.2011