.:::: ام اس چت ::::.

مکانی برای بیماران ام اس www.mschat.zim.ir

.:::: ام اس چت ::::.

مکانی برای بیماران ام اس www.mschat.zim.ir

سلولهای بنیادی؛ از درمان تا تولید اعضای یدکی

با دکتر سیدحمید جمال الدینی، دبیر انجمن کاردیوژنتیک ایران

در همه بافت های بدن نوعی از سلول های بنیادی را می توان یافت که ویژگی منحصر به فرد این سلول ها در مقایسه با دیگر انواع سلول ها را می توان در توانایی تبدیل آنها به سلول های تخصص یافته همان بافت خلاصه کرد که چنانچه در بافت به هر علتی اختلالی ایجاد شود، تکثیر پیدا می کند و به همین علت به آنها سلول بنیادی گفته می شود. فناوری تولید سلول های بنیادی و استفاده از ویژگی های این سلول ها مقوله جدیدی در حوزه پزشکی است که در بسیاری از کشورها مورد توجه قرار گرفته است. کشور ما هم از جمله کشورهایی است که به این توانایی دست یافته است و به نظر می رسد فاصله کشور ما با دیگر کشورهای پیشرو در این زمینه هم چندان زیاد نباشد. در سال های اخیر خبرهای جدیدی درباره موفقیت محققان مراکز تحقیقاتی کشور در زمینه ابداع روش های جدید درمانی مبتنی بر ویژگی های سلول های بنیادی شنیده ایم. با دکتر سیدحمید جمال الدینی عضو شورای عالی نخبگان و مدیر پژوهشکده و مرکز تحقیقات کاردیوژنتیک مرکز قلب و عروق شهید رجایی درباره ویژگی های سلول های بنیادی گفت وگو کرده ایم.
    ...:::متن گفتگو در ادامه مطلب:::...
    

اساسا سلول های بنیادی چه ویژگی هایی دارد که در سال های اخیر در حوزه پزشکی و بخصوص درمان بیماری ها تا این اندازه مورد توجه قرار گرفته است؟    سلول بنیادی سازنده بدن انسان است و در نهایت این سلول مانند همه سلول ها به بافت، اندام و در نهایت انسان تبدیل می شود. یعنی سلول بنیادی هم مانند همه سلول ها سیر تکاملی را طی می کند. همه سلول ها قابلیت تبدیل را دارد اما برخلاف یک سلول معمولی، سلول بنیادی دو ویژگی خاص دارد. یکی از این ویژگی ها قدرت تکثیر نامحدود است. ویژگی دیگر قابلیت پرتوانی این سلول هاست.
    یعنی یک سلول بنیادی قابلیت تبدیل به بافت ها و اندام های مختلف را دارد. از دیگر ویژگی های سلول های بنیادی می توان به توانایی خودسازی و نوسازی آنها اشاره کرد که این ویژگی را هم می توانیم به دیگر خصوصیات سلول های بنیادی اضافه کنیم. به نوعی، سلول های بنیادی همه منظوره اند. بعضی از سلول های بنیادی چندمنظوره هستند، اما اساسا ماهیت سلول ها تک منظوره است. یعنی سلول عادی پوست فقط به سلول پوستی تبدیل می شود. اما سلول های بنیادی اولیه می تواند همه منظوره یا چندمنظوره باشد. سلول های بنیادی اولیه یا جنینی همه منظوره است. به عبارتی توانایی تبدیل به همه انواع سلول ها را دارد. بستگی به این دارد که در چه محیطی و تحت تاثیر چه عواملی قرار گیرد که این موضوع اصلی همه آزمایش ها و پژوهش هایی است که در زمینه سلول های بنیادی انجام می شود.
    
    یکی از نگرانی های پدر و مادرهایی که در بدو تولد فرزندشان تصمیم می گیرند نمونه ای از سلول های بنیادی جفتی یا جنینی فرزندشان را ذخیره کنند این است که آیا شرایط نگهداری بانک های زیستی استاندارد است. به نظر شما در این مراکز استانداردها رعایت می شود؟
    واقعیت این است که اقداماتی که در این زمینه انجام می شود باید مطابق با استانداردهای خاص برای نگهداری نمونه های زیستی باشد که نیازمند محیط های خاص است. البته حتی با صرف هزینه کم هم می توان این شرایط را ایجاد کرد. راه اندازی بانک های زیستی از جمله اقدامات موثر در حوزه پزشکی است که می تواند محلی برای نگهداری نمونه های زیستی مانند سلول یا DNA باشد.
    اگر روزی توانستیم به فناوری های خاص در این حوزه دسترسی داشته باشیم با در اختیار داشتن بانک های زیستی می توانیم این فناوری ها را به مرحله بهره برداری برسانیم. این اطلاعات، ورودی را می سازد. مثلااگر افرادی با خصوصیات و بیماری های مختلف داشته باشیم، در شرایطی که امکانات پژوهشی فراهم باشد و بخواهیم در زمینه ای تحقیق کنیم، باید از همین امروز نمونه های زیستی مورد نیازمان را جمع آوری کنیم. به این ترتیب چهار تا پنج سال عقب می افتیم. اما اگر بانک زیستی خوب و اطلاعات بالینی مورد نیاز را داشته باشیم به هیچ امکانات دیگری نیاز نداریم و بدون این که هزینه زیادی صرف کرده باشیم از نمونه خون، بزاق، بند ناف و حتی جنین به عنوان ذخایر بانک های زیستی استفاده می کنیم. بنابراین باید در کشور بانک زیستی وجود داشته باشد. البته ممکن است حتی در این شرایط هم تحقیقاتی را انجام دهیم و به نتیجه موفقیت آمیزی هم نرسیم. اما حداقل این است که عقب نخواهیم بود، زیرا نمونه های زیستی از افراد مبتلابه بیماری های خاص را داریم و به جای این که هزینه زیادی را صرف پروژه تحقیقاتی کنیم با کمترین هزینه به نتیجه می رسیم. الفبای یک کار تحقیقاتی و پژوهشی در زمینه هایی مانند ژنتیک و سلول های بنیادی، بانک زیستی است. این که در مراکز مختلف شرایط نگهداری سلول های بنیادی یا نمونه های زیستی استاندارد است یا خیر موضوعی است که باید از زاویه دیگری به آن نگاه کرد. ممکن است کیفیت یا نیمه عمر نمونه های زیستی با گذشت زمان کاهش پیدا کند. ماهیت کلی این است که با گذشت زمان افت کیفیت نمونه ها را مشاهده می کنیم؛ اما رعایت استانداردها می تواند در بهبود کیفی نمونه ها موثر باشد.
    
    سلول های بنیادی مقوله جدیدی در دنیای پزشکی است، اما قطعا علمی نیست که یکشبه به وجود آمده باشد. نخستین بار از چه زمانی تحقیق درباره این گروه از سلول ها و شناسایی آنها در سطح دنیا مورد توجه قرار گرفت؟
    سابقه نخستین آزمایش ها و تحقیقات درباره سلول های بنیادی به قرن بیستم یا به عبارتی سال 1960 میلادی برمی گردد. در آزمایش هایی که از سوی گروهی از دانشمندان روی موش های آزمایشگاهی انجام شد، از نیروی اشعه تابشی برای تخریب یکسری از سلول های خونی استفاده شد و بعد این سلول ها با خون دیگری جایگزین شد و مشاهده شد که سلول های تخریب شده بازسازی می شود. پس از آن دانشمندان متوجه شدند کلونی هایی در خون وجود دارد که در آن همه رده سلول ها یافت می شود. محققان حدس زدند این کلونی از سلول های بنیادی است. برخلاف آنچه فکر می کنیم سلول های بنیادی بر اثر ویژگی های اختصاصی که دارند، شناسایی می شوند نه براساس شکل ظاهری. برای مثال سلول عصبی و قلبی هر کدام شکل خاص خودشان را دارند، اما وقتی از سلول های بنیادی صحبت می شود، ما به دنبال شکل ظاهری آنها نیستیم. درست است که در رده خودشان این سلول ها هر کدام شکل بخصوصی دارند، اما مهم ترین مشخصه این سلول ها، ویژگی های آنهاست که آنها را از سلول های غیربنیادی متمایز می کند.
    
    ویژگی مهم این سلول ها چیست که موجب شده تا این اندازه در دنیای پزشکی سر و صدا به راه اندازد؟
    به طور کلی پژوهش در زمینه سلول های بنیادی به سه دلیل در سطح دنیا مورد توجه قرار گرفته است؛ یکی از این دلیل ها اهمیت آنها در پژوهش های پایه است. دلیل دیگر اهمیت سلول های بنیادی، توانایی ها و قابلیت های آنها در درمان و آسیب دیدگی هاست. وقتی برای درمان سکته قلبی یا بیماری های سرطانی به سلولی با توانایی تبدیل نیاز داریم، سلول های بنیادی می تواند کمک کننده باشد و دلیل سوم هم امکان به کارگیری این سلول ها در تولید داروهای جدید است.
    
    سلول های بنیادی در چه حوزه هایی کاربرد دارند یا می توانند کاربرد داشته باشند؟
    سلول های بنیادی کاربرد گسترده ای دارند. براساس تحقیقاتی که در دنیا انجام شده در درمان طیف وسیعی از بیماری ها و آسیب دیدگی ها از سکته قلبی، ترمیم آسیب دیدگی های بافت قلب و درمان بیماری های قلبی یا ترمیم بافت های استخوانی که تحت عنوان بیوایمپلنت ها یا ایمپلنت های زیستی از آنها نام برده می شود، می توان از ویژگی های سلول های بنیادی استفاده کرد. در ایران هم در این زمینه در مراکز مختلف مانند مجموعه همانندساز بافت، تحقیقات و فعالیت هایی انجام شده است.
    از ماهیت سلول های بنیادی برای تولید جایگاه بافت استخوانی استفاده می شود که می تواند ضایعات بافت استخوانی و خوردگی هایی را که نیاز به ترمیم دارد، پر کند. سلول های بنیادی حتی در تولید دریچه قلبی، ترمیم ضایعات عصبی، سوختگی ها یا زخم های مزمن که یکی از معضلات دوران سالمندی است و بار هزینه زیادی را به حوزه بهداشت و درمان کشور تحمیل می کند هم می تواند کاربرد داشته باشد. علاوه بر این برای ترمیم لوزالمعده، سلول های پانکراس، درمان دیابت به عنوان بیماری که جمعیت قابل توجهی با آن دست و پنجه نرم می کنند یا بیماری های عصبی مانند آلزایمر یا پارکینسون، درمان سرطان خون و بیماری های کبدی که موجب ازکارافتادگی کبد می شود هم می توان از ویژگی های سلول های بنیادی برای درمان استفاده کرد.
    این سلول ها به طور طبیعی در بدن وجود دارد. یک انسان 70 کیلویی تقریبا 10×2 سلول خونی می سازد که همچنان قابلیت تبدیل به دیگر سلول ها را دارد. روزانه میلیون ها سلول گوارشی در بدن انسان از بین می رود و جایگزین می شود که مبتنی بر خصوصیات و ویژگی های سلول های بنیادی است. تعداد سلول های بنیادی بالغ که در رده خونی قرار می گیرد، کمتر است. هر چه تمایز انجام شده و بیشتر پیش رود، رده های بالاتری را هم می تواند بسازد. از هر 150 هزار سلول خونی مغز استخوان، یکی از آنها سلول بنیادی است که می توان از آن برای درمان بیماری های خاص و بویژه سرطان های خونی که رده درگیری سلول های مختلف را شامل می شود، استفاده کرد. در زمینه درمان ناشنوایی و نابینایی، مطالعات حیوانی انجام شده است. در بعضی موارد هم مطالعات انسانی انجام شده که نتایج موفقیت آمیزی به همراه داشته است. نابینایی و ناشنوایی علل مختلفی دارد و نمی توان تنها با روش تزریق سلول بنیادی آن را درمان کرد. اما در بعضی موارد درمان به کمک سلول های بنیادی نتایج خوبی به همراه داشته است. آرتروز بیماری است که منجر به از بین رفتن و تغییر ساختار غضروف ها می شود که در این زمینه هم سلول های بنیادی می تواند راهکاری برای درمان باشد. در بسیاری از دیگر بیماری های عصبی مانند MS تحقیقات زیادی در این زمینه انجام شده است. حتی در ساخت دندان مصنوعی و شکل گیری داربست های طبیعی برای دندان هم می توان از سلول های بنیادی استفاده کرد. همه اینها نشان می دهد نگاه وسیعی در این زمینه وجود دارد.
    
    به نظر شما آیا ضروری است در درمان همه این بیماری ها سراغ سلول های بنیادی برویم؟
    نکته مهم این است که در همه این تحقیقات توجه به چند نکته مهم و ضروری است. مانند بسیاری از دیگر طرح هایی که در حوزه سلامت مطرح می شود، ضروری نیست که کاری به صورت عمومی توصیه شود. برای مثال برای درمان هر بیماری از سلول بنیادی استفاده نمی شود بلکه باید هزینه آن در نظر گرفته شود. یعنی در نظر گرفتن هزینه اثربخشی مهم است. اثربخشی بالینی کامل نیز از دیگر موضوعاتی است که باید در این حوزه مورد توجه قرار گیرد. برای مثال گفته می شود پس از گذشت ده سال کیفیت سلول های بنیادی بندناف کاهش می یابد. ما باید در این تحقیقات که فازهای نوین بالینی را پشت سر می گذارد دست به عصا حرکت کنیم.
    واقعیت این است که سلول های بنیادی علم نوینی است باید ببینیم پس از گذشت چند سال، تحقیقات بالینی هم نتایج مشابهی دارد. در هر روش درمانی نکته مهم، کیفیت زندگی است. عرض زندگی هم مهم است. وقتی می توان یک روش را به طور عمومی توصیه کرد که همه جوانب در نظر گرفته شود.
    
    کشور ما در زمینه تحقیق درباره سلول های بنیادی در چه جایگاهی است؟
    در کشور ما پژوهش در زمینه سلول های بنیادی در سال های اخیر مورد توجه قرار گرفته است.تحقیق در بعضی زمینه ها هیچ هزینه ای ندارد و برای هر کشوری مفید است. هر کشوری که بتواند به مخازن ژنی و سلولی غنی دسترسی داشته باشد می تواند یک گام جلوتر باشد. البته ذخایر زیستی مفهوم و تعریف خاص خودش را دارد. این ذخیره فقط به نگهداری نمونه در بانک بندناف نمونه جفتی یا نگهداری از یک سلول خونی و چند سی سی خون محدود نمی شود بلکه در کنار اطلاعات بالینی و ژنتیکی ارزشمند است و این همان چیزی است که تحت عنوان پرونده سلامت از آن صحبت می شود. اگر اطلاعات بالینی نباشد ذخایر زیستی به تنهایی فایده ای ندارد. بنابراین ذخیره و نگهداری اطلاعات برای هر کشوری لازم و ضروری است و باید این اطلاعات از طریق مراکز مختلف جمع آوری شده و در اختیار مراکز پژوهشی قرار گیرد. بهتر است اطلاعات زیستی در حوزه های مختلف به صورت تخصصی جمع آوری شود. موضوع بعدی پژوهش و تحقیقات است. آیا واقعا نیاز است هزینه های گزافی را اختصاص دهیم و در مقوله های جدیدی مانند سلول های بنیادی قدم بگذاریم؟ در این زمینه اما و اگرهای زیادی وجود دارد. ما باید در کشور در همه زمینه ها بین تحقیقات کاربردی و تحقیقاتی که با هدف توسعه علم انجام می شود، تعادل داشته باشیم و سعی کنیم با توجه به محدودیت منابع به سمت و سویی برویم که علم ما نافع باشد یعنی نیم نگاهی به کاربردی شدن داشته باشیم. باید توجه داشته باشیم گاهی در چاچوبی قرار نگیریم که با پول و هزینه داخلی برای خرید یک دستگاه یا فناوری مبلغی را هزینه کنیم و بعد کاری را انجام دهیم که در حال حاضر در کشورمان خروجی خوبی ندارد و تنها صرف این که مقاله ای را منتشر کنیم سرمایه، فناوری، مواد مصرفی، زمان و اساتید را هزینه کرده و نتایج کارمان را در اختیار افرادی قرار دهیم که باید همه این هزینه ها را خودشان پرداخت می کردند که نتایج کارشان برای شرکت های دارویی یا مراکز دیگر مورد استفاده قرار گیرد. موضوع اصلی این است که باید هدفمند حرکت کنیم. اشکالی ندارد چند قطب در کشور شکل بگیرد و با نگاهی به بیماری های بومی کشور خودمان مانند سرطان های خونی و بیماری های خونی حرکت کنیم اما باید توجه داشته باشیم در کدام حوزه ها موفق تر بوده ایم. باید نیازهای خودمان را در نظر بگیریم و بعد با همپوشانی و مشارکت در یک مسیر حرکت کنیم. برای مثال گاهی در یک مرکز درباره درمان بیماری تحقیق می شود که ممکن است در کشور ما شیوع بالایی نداشته باشد.
    
    به نظر می رسد این روزها در بعضی مراکز درمانی، درمان به کمک سلول های بنیادی جنبه تبلیغاتی پیدا کرده است.
    این اشتباه است ما نمی خواهیم بگوییم ایجاد قطب های درمان با سلول های بنیادی اشتباه است. این عزم، عزم ملی است. بعضی موضوعات تحقیقی، جزیره ای است یعنی یک دانشگاه، یک مرکز یا یک مجموعه در یک زمینه تحقیقاتی را انجام می دهد. اما بعضی مقوله ها، ملی است.
    اگر کسی بخواهد یک بیمارستان سلول درمانی راه اندازی کند مشکلی ایجاد نمی شود اما وارد شدن در این مقوله نباید شخصی باشد و تحت عنوان اولین فعالیت هایی را انجام دهد. آفت این کار موفق نبودن و عوارض ناشی از آن است. اگر همه افراد صاحب نظر در این زمینه همکاری و مشارکت داشته باشند و همه افرادی که در مراکز مختلف کار کرده اند تجربه های خود را در یک جا جمع آوری کنند به مراتب بهتر است. وقتی تحقیقی برای نخستین بار انجام می شود بهتر است همه در آن مشارکت داشته باشند چرا که در اینجا آزمون و خطا چندان معنی ندارد.
    
    چرا همه مراکز با هم در یک زمینه فعالیت نمی کنند؟
    این یک ایراد است. فلسفه ایجاد شبکه های تحقیقاتی و قطب های علمی ـ پژوهشی این بود که مطالعات و پژوهش ها هدفمند باشد. به نظر می رسد لازم است قطب ها و شبکه ها وظایف اصلی خودشان را ایفا کنند و شاید این تحریم، این فرصت را ایجاد کند. وقتی بودجه نامحدود باشد هیچ کس به فکر هدفمندسازی نیست. ما راهی جز این نداریم که پژوهشی نافع داشته باشیم. اگر می خواهیم در تولید علم در دنیا در زمینه هایی به جز تولید علم کاربردی نقشی ایفا کنیم باید بین علم کاربردی و نقش تولید علم در دنیا تعادل ایجاد شود. باید ببینیم در چه زمینه هایی و در چه شرایطی تحقیق و پژوهش به نفع ماست. تشکیل شبکه ها و تیم ها به منظور جلوگیری از گسیختگی و ایجاد همپوشانی خیلی مفید است. گاهی در یک سطح تحقیقات جزیره ای خوب جواب می دهد اما اگر مقالات و کارهای جدیدی در سطح دنیا وارد پروتکل درمانی می شود به این دلیل است که همه مراکز با همکاری هم عمل می کنند و نتایج تحقیقات به یک مرجع ارسال می شود و به این ترتیب همپوشانی ایجاد می شود. نه این که هرکس در هر رشته ای چند میلیارد هزینه کند برای کاری که در نهایت به 10 تا 15 مقاله منتهی می شود.
    
    اگر بتوانیم از طریق سلول های بنیادی اعضای یدکی بدن را تولید کنیم امکان تولید موجودات زنده هم وجود دارد. آیا می توان از سلول های بنیادی برای تولید موجودات زنده استفاده کرد؟
    با وجود پیشرفت های به دست آمده در زمینه شناسایی ژن ها ازنظر اخلاق پزشکی تردیدهای بسیاری وجود دارد. تولید اعضای مصنوعی از طریق شبیه سازی انجام می شود و با تحقیق در زمینه سلول های بنیادی متفاوت است. شبیه سازی یعنی ایجاد یک موجود از سلول غیرجنسی یا کلونینگ. در شرایط طبیعی موجودات زنده از سلول های جنسی به وجود می آیند. گاهی می توان در تولید بیوایمپلنت ها از سلول های بنیادی استفاده کرد اما گاهی از تکثیر سلول غیرجنسی بافتی تولید می شود که در نهایت عضو موجودی را تولید می کند. این فرآیند شبیه سازی است و در نهایت می تواند به یک موجود کامل هم تبدیل شود و نمی توان آن را نقض کرد. این کار وقتی ارزش دارد که بتوان موجودی را کامل تر از آنچه اکنون است به وجود آورد. به نظر من حتی اگر انسان موفق شود انسانی مانند خودش را خلق کند، کار بزرگی انجام نداده، چون شبیه سازی کرده است. آنچه مهم است خلق موجودی است که شبیه آن وجود نداشته باشد و تنها خداوند متعال می تواند این کار را انجام دهد. شبیه سازی و علم اعصاب نقش مهمی در تحول دنیای امروز داشته است. 20 سال پیش هزینه ای معادل بودجه نظامی آمریکا که ده برابر بودجه نظامی روسیه است به علم ژنتیک اختصاص داده شد. اما هنوز در این زمینه به موفقیت کامل دست نیافته است. حتی مدل های حیوانی شبیه سازی شده هم یا پایدار نبوده اند یا ویژگی هایی داشته اند که برای بقا مناسب نبوده، بنابراین دچار پیری زودرس یا رشد سلول های سرطانی شده اند. بعد معنوی خارج از بعد جسمانی است. از نظر ایجاد روح ما نمی توانیم کاری انجام دهیم و این همان بعد معنوی است که انسان را متمایز می کند، انسان می تواند از روی خود شبیه سازی کند، اما این که بتواند بعد روحانی را در دل این جسم فیزیکی قرار دهد، غیرممکن است چون کمال الهی را ندارد. شبیه سازی با خلق متفاوت است کسی می تواند خالق باشد که صاحب این مقام باشد و این مقام فقط از آن خداست.
    
    حضور خیرین در امور پژوهشی ضروری است
    در امور پژوهشی دستگاه های نظارتی باید به خروجی ها و ورودی ها توجه داشته باشند. گاهی ورودی خوبی داریم اما در مقابل خروجی خوبی نداریم. در این زمینه عوامل مختلفی تاثیرگذار است. ارزیابی ها باید کاملامبنای علمی داشته باشد. پس باید سیاستگذاری ها دقیق باشد.
    ابتدا باید اولویت ها تعیین شود و سپس بین مراکز تحقیقاتی، پژوهشگاه ها و پژوهشکده ها تقسیم شود. به نوعی سیاستگذار، خرید خدمت می کند. براساس تعهدات مراکز و پیشرفت فیزیکی آنها در تحقیق و پژوهش، بورس تزریق می شود و این هماهنگی ها موجب همپوشانی می شود.
    اگر احساس شود بودجه محدودی وجود دارد به جای این که همه این بودجه برای تجربه هزینه شود می توان این بودجه را نگه داشت و از تجربه دیگران استفاده کرد. ماهیت تحقیق همین است. اما در کشور ما یک حلقه گمشده وجود دارد و این نقش خیرین در امور پژوهشی است. کار خیرین فقط ساخت یک ساختمان، تامین تجهیزات، گرفتن مجوز برای ساخت یک مرکز، یک دستگاه یا بخش، اختصاص امکانات و پرداخت هزینه درمان یک بیمار نیست. به نظر باید این کار ترویج داده شود. لازم است رسانه ها هم در این زمینه کار کنند. یعنی پس از تعیین اولویت ها، خیرین با نگاه مستقیم خودشان در پژوهش های کاربردی مشارکت داشته باشند. ما تا چه مدت می خواهیم برای افراد خاص و بیماران خاص در روزنامه درخواست کمک کنیم؟ بهتر است با متخصصان هر رشته مشورت کرده، نیازها را شناسایی و بعد برای حل این نیازها، اساسی فکر کنیم و این مبالغ را در یک راستا هزینه کنیم. پس از چند سال وقتی زیرساخت ها ایجاد شود، همه افراد تحت پوشش قرار می گیرند. شاید از یک جمعیت 500 نفری از افراد مبتلابه یک بیماری خاص تنها پنج نفر به روزنامه ها دسترسی داشته باشند و هزینه درمان آنها پرداخت شود. تکلیف بقیه چیست؟ اگر یک کار پایه ای در این زمینه انجام شود از این پس، همه افراد از کمک بهره مند می شوند. در اینجا نقش خیرین پژوهشی بیش از پیش مورد توجه است. کسی که دانش دارد با نشر آن زکات علم را پرداخت می کند. اما گاهی همه می توانند با اختصاص مبلغی در کارهای پژوهشی زیرساختی و کاربردی نقش داشته باشند.
    
  منبع : جام جم، ش3672 تاریخ 2/2/92  نویسنده: فرانک فراهانی جم

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد