.:::: ام اس چت ::::.

مکانی برای بیماران ام اس www.mschat.zim.ir

.:::: ام اس چت ::::.

مکانی برای بیماران ام اس www.mschat.zim.ir

ریشه مشکلات روانشناختی در بیماری «ام اس» و راه درمان آنها

حمایت خانواده، انطباق بهتر با پیامدهای بیماری

«ام اس» (مولتیپل اسکلروزیس) بیماری ای است که معمولادر سنین جوانی افراد را مبتلامی سازد، یعنی زمانی که فرد آماده برنامه ریزی برای زندگی اجتماعی، اشتغال و زندگی خانوادگی است. معمولا، بیماری با علایمی مانند تاری چشم، بی حسی و گزگز بدن و ضعف اندام ها خود را نشان می دهد و وقتی فرد به پزشک مراجعه می کند، با واقعیتی مواجه می شود که پذیرش آن برای بسیاری، بسیار سخت و دردناک است. عکس العملی که افراد در برخورد با تشخیص ام اس نشان می دهند، مشابه واکنشی است که در روبه روشدن با هر حادثه آسیب زننده و توام با فقدان و از دست دادن، پیش می آید، یعنی فرد از مجموعه ای از مراحل شوک و انکار بیماری، خشم نسبت به دنیا، خود و دیگران، چانه زنی و امید برای بازگشت به سلامتی، افسردگی و در نهایت پذیرش بیماری، عبور می کند. این مراحل الزاما پشت سر هم پیش نمی آیند. خیلی از اوقات، بیمار تا مدت ها در یک مرحله باقی می ماند یا بین این حالات، رفت وبرگشت می کند. ادامه بیماری، شخص را با احساسات و افکار ناراحت کننده دیگری روبه رو می سازد. از آنجا که به خاطر مسایلی مانند دوره های عود بیماری، خستگی، مشکلات حرکتی (در صورت وجود) و افت توان ذهنی و شناختی، دیگر انجام فعالیت های شغلی، خانوادگی و اجتماعی به صورت قبل میسر نیست، فرد دچار حس گناه، بی ارزشی و اضطراب می شود و خود را از دیگران جدا می بیند و احساس تنهایی می کند. تغییر نقش وی نسبت به گذشته، باعث افت اعتمادبه نفس وی می شود و او را با سوالات اساسی در مورد هویت خود و معنای زندگی اش مواجه می سازد.
    یکی از مسایلی که باعث مشکل در انطباق مناسب افراد با بیماری ام اس می شود، پیش بینی ناپذیری سیر بیماری است. معمولا، عود علایم، باعث اختلال عملکرد و آشفتگی روحی بیمار شده و با بهبود علایم، فرد مجددا به آینده امیدوار می شود. هربار عود مجدد بیماری، به بلاتکلیفی فرد دامن می زند و احساس کنترل او را بر زندگی خود کمتر می کند.
    ماهیت بیماری، عواقب اجتماعی ناشی از آن، داروهای مصرفی و بعضی عوامل دیگر باعث می شوند که میزان افسردگی در بیماران ام اس، چند برابر افراد دیگر جامعه باشد. درواقع حداقل 50درصد بیماران در طول زندگی خویش، افسردگی را تجربه می کنند و این اختلال، خود باعث ناتوانی بیشتر آنها در کنارآمدن با شرایط می شود. مهم است که بدانیم اختلال افسردگی با احساس غم و غصه متفاوت است. زمانی که فرد با یک فقدان یا شرایط سخت مواجه است به صورت طبیعی دچار غم می شود. معمولا، این احساس گذراست و پس از مدتی ناپدید می شود و شخص، مجددا فعالیت و لذت بردن از اتفاقات زندگی را دوباره شروع می کند. اما گاهی خلق غمگین وی برای مدتی طولانی ماندگار می شود، فرد دیگر علاقه ای به فعالیت های معمول زندگی احساس نمی کند، خواب و اشتهایش دچار تغییر شده و خسته و فاقد انرژی می شود یا برعکس، بی قرار و کلافه می شود. به تدریج ممکن است حالات دیگری از قبیل احساس ناامیدی، بی ارزشی و افکاری درباره مرگ و خودکشی در او ایجاد شوند که مجموعا پریشانی زیادی برای شخص به بار می آورند و عملکرد او را در زمینه های مختلف مختل می سازند. این علایم، نشان دهنده اختلال افسردگی است که همانند دیگر بیماری ها، نیازمند مراجعه به پزشک و درمان مناسب است. میزان سازگاری فرد با شرایط ناخوشایند، به عوامل مختلفی بستگی دارد. درواقع، هر انسانی در برخورد با مسایل، به شیوه خاص خود عمل می کند. عموما مقابله با مشکلات به دو شیوه انجام می شود: در حالت اول یا مقابله مساله مدار، فرد روی مشکل تمرکز کرده و سعی می کند موقعیت را برای خود تعریف کند و راه حل های در دسترس برای بهترکردن شرایط را یافته و بررسی و امتحان کند. در حالت دوم یا مقابله هیجان مدار، فرد به جای تغییر موقعیت مشکل زا، سعی می کند احساسات منفی ناشی از آن را در خود تسکین دهد. برای مثال تلاش می کند به موقعیت ناخواسته توجه نکرده و حواس خود را به مسایل دیگر معطوف کند یا از دیگران درخواست حمایت عاطفی کند یا به کارهایی مانند ورزش کردن یا مصرف دارو و مواد روی آورد. معمولاافرادی که برای برخورد با مشکلات از شیوه های مبتنی بر حل مساله استفاده می کنند با بیماری نیز سازگاری بهتری دارند و کمتر دچار افسردگی می شوند. حمایت خانواده نیز در انطباق بهتر فرد تاثیر زیادی دارد. افرادی که از حمایت خانوادگی و اجتماعی خوب و مناسبی برخوردارند، شرایط دشوار را راحت تر تحمل می کنند. تغییر در نحوه نگرش و نوع نگاه به دنیا و ساختار هستی یکی از احتیاجات پایه ای بیماران مزمن، برای سازگاری بهتر با بیماری است. آنچه در دنیای امروزه مرسوم است، این است که انسان ها معمولاارزش خود را براساس داشته ها و توانایی های خود می سنجند. این در حالی است که بسیاری از اتفاقات در کنترل آنها نیست و بنابراین خیلی اوقات، باوجود تلاش به کاررفته توسط فرد، نتایجی که به دست می آیند مطابق میل وی نیستند. پذیرش زندگی، آنگونه که هست و سعی به ارزش گذاری خود و دیگران بر مبنای نوع تعامل و برخوردها در زندگی و میزان تلاش به کاررفته، همراه با انعطاف پذیری و قبول ضعف های خود، می تواند در افزایش عزت نفس و شادمانی فرد، دارای تاثیر بسزایی باشد.
    علاوه بر آن، بیماران می توانند از طریق راهکارهای مختلفی مانند ورزش کردن، حفظ و پیشبرد روابط اجتماعی، تقویت معنویت، حفظ امید، شوخ طبعی و مثبت نگری، عضویت در گروه های حمایتی، نوشتن و صحبت کردن با افراد مورد اعتماد درباره افکار و احساسات خود، به کارگیری شیوه های کاهش دهنده ادراک فشار روانی، مثل دعا و مناجات، یوگا، مدیتیشن و آرام سازی عضلات و... در حفظ روحیه خود کوشا باشند. بعضی از تحقیقات انجام شده نشان داده اند که یادگیری و استفاده از شیوه های مقابله با استرس، می تواند در کاهش عود حملات بیماری ام اس تاثیر داشته باشند. بسیاری از اوقات، افراد جهت مقابله بهتر با احساسات منفی نیازمند کمک هستند. اکثرا اشخاص با بروز علایم جسمی مشکوک یا ناراحت کننده، برای بررسی و درمان به پزشک مراجعه می کنند. اما وقتی با مشکلات خلقی و رفتاری مواجه می شوند، میزان جست وجو برای درمان و پیگیری آن خیلی کاهش می یابد. بررسی ها نشان داده اند که تنها نصف افرادی که دچار علایم افسردگی می شوند، در جست وجوی درمان برمی آیند. این رفتار، بر مبنای عوامل مختلفی صورت می پذیرد. خیلی اوقات، مردم فکر می کنند باید این مشکلات را خودشان رفع کنند و یاری گرفتن از متخصصان را نشانه ضعف و ناتوانی خود در برخورد با این مسایل می دانند. از طرف دیگر خیلی از ترس ها، مانع از مراجعه به متخصصان در این زمینه می شود. برای مثال، افراد نگرانند وقتی نزد روانشناسان و روانپزشکان می روند، برچسب ابتلابه بیماری روانی بر آنها زده شود. بعضی نگران عوارض دارویی مثل خواب آلودگی، چاقی یا وابستگی به داروهای اعصاب و روان هستند. این در حالی است که همانند هر بیماری دیگر، بی توجهی به آن یا فرار از روبه رو شدن با آن، مشکل را حل نکرده و بلکه باعث تداوم و مزمن شدن و گسترش آن به حیطه های مختلف زندگی می شود. فرد، در روابط خانوادگی و اجتماعی خود دچار مشکل شده و گاهی برای تسکین علایم به خوددرمانی با داروهای آرامبخش یا مصرف مواد روی می آورد. خیلی وقت ها شاهدیم که وجود مشکلات روانپزشکی در یک فرد، تا مدت ها کل خانواده را تحت الشعاع خود قرار می دهد. معمولادر بین عموم مردم، میان بیماری های با علایم رفتاری و بیماری های با علایم جسمی، جداسازی صورت می گیرد که این تقسیم بندی درستی نیست. در واقع این دو با هم دارای ارتباط کاملانزدیک و به هم پیوسته هستند و بلکه بروز هر دسته از این علایم، نشان دهنده تهدید سلامتی کلی انسان است. برای مثال بسیاری از بیماری های با تظاهرات جسمی مانند بیماری های مغزی، غددی و هورمونی با علایم روانشناختی همراه هستند یا مثلااختلال افسردگی در صورت عدم درمان، با عوارضی از قبیل تشدید خستگی و مشکلات خواب، حافظه و تمرکز، تضعیف سیستم ایمنی و افزایش پاسخ های التهابی در بدن همراه بوده و باعث تشدید بیماری های مختلف مانند مشکلات قلبی -عروقی، سرطان، بیماری های روماتیسمی، ام اس و... می شود و پاسخ آنها را به درمان مختل می سازد. بنابراین، توجه به علایم خلقی و رفتاری در بیماری ام اس مانند هر بیماری دیگر، در کل، برای حفظ سلامت فرد، دارای اهمیت اساسی است و به بیماران توصیه می شود در صورت بروز این مشکلات، در اسرع وقت به پزشکان متخصص در این زمینه مراجعه کنند.
  
     
منبع:  روزنامه شرق ، ش 2027 تاریخ 8/3/93، نویسنده: فرناز اعتصام*متخصص اعصاب و روان، عضو هیات علمی دانشگاه علوم پزشکی تهران

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد