.:::: ام اس چت ::::.

مکانی برای بیماران ام اس www.mschat.zim.ir

.:::: ام اس چت ::::.

مکانی برای بیماران ام اس www.mschat.zim.ir

29 قلم داروی کمیاب را از 1490 بخواهید

مرکز پاسخگویی سلامت 1490، فهرست 28 قلم داروی کمیاب موجود در داروخانه های تهران را اعلام کرد.
    این فهرست در برگیرنده 28 قلم دارو شامل داروی زیفرونZIFERON (داروی ضد ام.اس)، مادوپار 125 و 120 MADOPAR (داروی پارکینسون) و مبترا Mabthera (داروی مورد استفاده در شیمی درمانی) است.
    همچنین سیکلوژست cyclogest (داروی مورد استفاده در بارداری)، سرتر الین sertraline (نوعی داروی ضد افسردگی) ، وارفارین سدیم Warfarin، Sodium (داروی آمبولی یا لخته خون) و سدیم والپرات valproate Sodium (داروی صرع) از جمله داروهای کمیاب این داروخانه ها است.
    مولتی پریناتال multi prenatal (داروی مورد استفاده در بارداری)، زلودا Xeloda (داروی سرطان)، اربیتوکس Erbitux (داروی شیمی درمانی)، بیوگایا biogaia (داروی تقویت سیستم ایمنی) ، لیزینوپریل Lisinopril (داروی فشار خون)، مودافینیل modafinil (داروی بیماری های مغزی) ، سرتاید seretide (داروی آسم) و سیمبیکورت SYMBICORT (دارویی برای حملات آسم) نیز در این داروخانه ها موجود است.
    ژنریک TENOFOVIR300 (داروی ضد ویروس ها)، داروی TARCEVA 100،150، ایزیکام ISICOM (داروی روان) ، کرئون CREON25000 (داروی بیماری های گوارشی) ، اچ.سی.جی HCG 5000 (داروی هورمونی باروری)، داروی SINEMET250 و سرتاید seretide 500 (داروی آسم)، داروی Desfonac، و داروی ستروتاید Cetrotide (برای درمان ناباروری) از داروهای موجود در این داروخانه ها است.
    همچنین داروهای Sandostatin LAR، Certotide ، داروی کلاسید KLACID (ضد باکتری) ، داروی LIVERGOL (موثر در رفع عارضه کبد چرب) و داروی GLUCOPHAGE از داروهای موجود در این داروخانه ها است.
    مرکز پاسخگوی سلامت، اسامی و آدرس داروخانه های دارنده این داروها را در سایت اینترنتی به نشانی مرکز پاسخگوی سلامت، اسامی و آدرس داروخانه های دارنده این داروها را در سایت اینترنتی به نشانی http://1490.behdasht.gov.ir/uploads،داروهای کمیاب Pdf(124KB اعلام کرده است

درمان گیاهی ام.اس MS

در این مقاله سعی بر آن داریم تا با معرفی چند گیاه دارویی بهبودگر در زمینه بیماری ام اس با آثار درمانی و نحوه مصرف آنها آشنا شویم. لازم به ذکر است که همیشه پیش از استعمال این سری گیاهان دارویی، قبل از قطع استفاده از دارو و یا اضافه کردن یک درمان جدید برای رژیم درمانی با پزشک خود مشورت کنید. برخی از گیاهان دارویی، مکمل‌ها و درمان‌های جایگزین هنگامی که در زمان و به روش صحیح مصرف نگردند و یا به تداخلات دارویی آنها توجهی نگردد می‌توانند عوارض شدید و غیر قابل برگشتی را به‌دنبال داشته باشند .


گیاه غافث
در حال حاضر از این گیاه جهت درمان طیف وسیعی از بیماریها استفاده می‌گردد اما باید به این نکته توجه شود که دارای گونه‌های مختلفی بوده که هر کدام دارای خواص درمانی مستقلی هستند. مطالعات و تحقیقات اخیر در مورد گیاه غافث منجر به کشف خواص ضدویروسی، آنتی‌اکسیدانی، خواص ضدالتهابی و افزایش سوخت و ساز بدن شده است. امروزه تحقیقات بشر در مورد این گیاه معطوف خواص درمانی مرتبط با بیماری MS شده است‌. هرچند که تحقیقات عملی بر روی انسانها امکان پذیر نبوده است اما نتایج کنونی تحقیقات انجام شده، گویای کاهش علائم و نشانه های MS در افراد مبتلا به این بیماری است.
مقدار و دستور مصرف: 3-6 گرم از گیاه را همراه با مقداری آب جوشانده و مصرف گردد. همچنین می توان از فرآورده های معادل این گیاه استفاده کرد.

احتیاط دارویی: در صورت مصرف مقادیر زیاد این گیاه به علت وجود ترکیبات تانن دار، باعث اختلالات گوارشی و یبوست می گردد.  مقادیر بالای استعمال این گیاه دارای تداخل مصرف با داروهای بالا یا پایین آورنده فشار خون و داروهای ضد انعقاد خون است. در دوران بارداری و شیردهی در مقادیر زیاد مصرف نشود.

بوزیدان
این گیاه دارویی به نامهای مختلفی شناخته می‌شود که از جمله رایج‌ترین این نامها می‌توان به جینسینگ هندی و آسانا اشاره کرد. نوع خاصی از گیاه توت می‌باشد. از ریشه و عصاره آن جهت درمان دردهای مزمن، رفع خستگی و التهاب‌، فرو نشاندن استرس و اضطراب استفاده می‌شود. 
تحقیقات اخیر در مورد این گیاه پیرامون درمان بیماران عصبی و کاهش علائم بیماری MS نتایج بسیار امیدوارکننده‌ای به همراه داشته است. مهمترین اثری را که برای آن برشمرده‌اند خاصیت ضدفراموشی این گیاه است. طبع بوزیدان گرم و خشک است و باید حتماً زیرنظر پزشک مصرف شود.  در ایران به اشتباه به ریشه گیاه پنیرباد که در منطقه سیستان و بلوچستان می‌روید و از آن به عنوان مایه پنیر استفاده می‌کنند بوزیدان می‌گویند در حالیکه بوزیدان و پنیرباد دو گیاه کاملاً متفاوت و مستقل از یکدیگر می‌باشند.
مقدار و دستور مصرف: 5 گرم از ریشه خشک شده این گیاه را در یک لیوان آب جوشانده و همراه کمی عسل میل شود. داروهای فرآوری شده از این گیاه در بازار موجود می‌باشد که توصیه می‌شود جهت مصرف از آنها استفاده گردد.

احتیاط دارویی:  مصرف مداوم و زیاد ریشه این گیاه برای فعالیت بیضه‌ها مضر است. مصرف این گیاه در دوران بارداری و شیر دهی توصیه نمی‌گردد.
ریشه و برگ گیاه قاصدک
در طب کره ای از قاصدک برای افزایش انرژی و حفظ سلامت عمومی بدن استفاده می‌کنند و این در حالی است که طب غربی، همچنین طب عربی از آن برای درمان اختلالات گوارشی و بیماریهای پوستی استفاده می‌کنند. این گیاه به‌طور وحشی در چمنزار‌ها، مزارع یونجه، اراضی مرطوب کنار نهرها مراتع و زمین‌های بایر در نواحی معتدل می‌روید. گیاه قاصدک گیاهی است بی‌بو، خیلی کوچک و کوتاه‌تر از 40 سانتی‌متر که شیرابه یا مایع سفیدی ترشح می‌نماید. گاهی از گیاه قاصدک به عنوان علف هرز مزارع، چمن‌زارها و دشت‌های اطراف شهرها یاد می‌شود. ولی این شاید به معنی عدم‌ آگاهی بشر از خواص مهم آن باشد. گیاه قاصدک، یک غذای مغذی است.
 در بهار برگ‌های جوان آن را مانند سبزی چیده و استفاده می‌کنند چون برگ‌ها تلخ است باید با ترشی آب‌لیمو و یا سرکه در سالاد مصرف شود. برگ‌های این گیاه حاوی مقادیر قابل توجهی از ویتامین‌های A, C, D و گروه B، همچنین آهن، منیزیم، روی، پتاسیم، منگنز، مس، کولین، کلسیم، بور و سیلیکون است.
ریشه این گیاه را در اواخر زمستان یا اوایل بهار از خاک بیرون آورده و خشک کرده، مصرف می‌نمایند. ریشه گیاه حاوی اینولین و اسانس روغنی فرار و اسیدهای چرب (میریستیک اسید)، کاروتنوئیدها، ویتامینA، موسیلاژ و پکتین است. در سراسر دنیا قاصدک برای درمان انواعی از بیماری‌های کبدی و کیسه صفرا استفاده می‌شده است. از دیگر موارد مصرف سنتی ریشه و برگ گیاه، درمان بیماری‌های پستان، احتباس مایعات، اختلالات گوارشی، درد مفاصل، تب و بیماری‌های پوستی را می‌توان نام برد.
 امروزه به دلیل محتوی بالای مواد مغذی، ‌برگ‌های گیاه به طور گسترده‌ای به عنوان مکمل غذایی برای خانم‌های باردار توصیه می‌شود. تحقیقات و آزمایشات اخیر بر روی این گیاه نشان داده‌اند که گیاه می‌تواند خستگی و ضعف بدنی را کاهش دهد و موجب بالا بردن سطح سیستم ایمنی بدن شود. این تحقیقات همچنین منجر به کشف خواص آنتی اکسیدانی و ضد التهابی این گیاه شده است. قاصدک توانسته امروزه نظر متخصصین را در مورد کشف داروهایی جهت درمان و کاهش علائم بیماری MS را به خود جلب کند که دلیل آن را طیف وسیعی از مواد موثر گیاهی موجود در آن دانسته اند.

مقدار و دستورمصرف: ریشه‏های گیاه قاصدک می‏توانند به عنوان قهوه بدون کافئین مورد استفاده قرار گیرند. برای این‏کار باید آنها را خشک کنید، سپس آنها را آسیاب کرده و مثل قهوه از آن استفاده کنید. 2 تا 8 گرم از ریشه خشک‌شده گیاه را سه بار در روز برای مدت 3 روز متوالی می توان استفاده و پس از آن یک هفته وقفه در مصرف این گیاه انداخته و مجداداً مصرف گردد. همچنین برگ‌های این گیاه  را می‌توان در سالاد و یا به صورت پخته شده استفاده کرد.

احتیاط دارویی: ریشه و برگ‌های قاصدک کاملا بی‌خطر بوده، بدون هیچ‌گونه اثرات جانبی یا خطرهای احتمالی به‌جز واکنش‌های آلرژیک که به ندرت بروز می‌کنند. به هر حال با توجه به اثر ریشه قاصدک بر ترشح صفرا، کمیسیون مصرف دارو آلمان  مصرف این گیاه دارویی توسط کسانی که به انسداد مجاری صفراوی یا دیگر بیماری‌های خطرناک کیسه صفرا مبتلا هستند را ممنوع کرده است و کسانی که سنگ کیسه صفرا دارند،‌ فقط تحت نظر پزشک می‌توانند از این گیاه استفاده کنند. ریشه قاصدک می‌تواند باعث افزایش ترشح اسید و از این طریق تشدید درد ناشی از زخم گوارشی شود.
  افراد با آلرژی شناخته شده به گیاهان خانواده کاسنی، مانند بابونه و بومادران باید این گیاه را با احتیاط مصرف کنند. تداخل دارویی شناخته شده‌ای با قاصدک وجود ندارد. اما بر اساس ‌آن‌چه ما درباره اثرات ریشه گیاه می‌دانیم ممکن است وقتی همراه با داروهای دیورتیک، انسولین یا داروهای خوراکی پایین‌آورنده قند خون استفاده شود، تا حدی خطرناک باشد. به علاوه در کسانی‌که داروی لیتیوم می‌گیرند، باید دیورتیک‌های گیاهی مانند برگ قاصدک را فقط زیر نظر پزشک مصرف کنند، زیرا با مصرف این دارو دهیدراتاسیون احتمالی، ممکن است خطرناک باشد. بی‌خطری گیاه در بچه‌های کم‌سن و سال، خانم‌های حامله یا شیرده و کسانی‌که بیماری‌ شدید کبدی یا کلیوی دارند ثابت نشده است.

چای بابونه
بابونه گیاهی است که قرن ها از آن به صورت استعمال خارجی و خوراکی جهت درمان بیماریهای پوستی، بی‌خوابی و اضطراب، ناراحتی های معده، اسهال و... استفاده می‌شود. گیاه بابونه به عنوان یک گیاه آنتی‌اکسیدان و ضد‌باکتری و مطرح است. همچنین توانایی این گیاه در کند کردن رشد تومورهای سرطانی نیز در حال تحقیق و بررسی است.  در سالهای اخیر تحقیقات زیادی در مورد اثرات دارویی این گیاه برای درمان و کاهش علائم بیماری MS صورت گرفته است و نتایج امیدوارکننده‌ای نیز به همراه داشته است اما به هر حال باید پذیرفت از آنجا که انجام آزمایشات بالینی بر روی انسانها امکان پذیر نمی‌باشد روند این تحقیقات و آزمایشات زمانبر است.
مقدار و دستور مصرف: دم کرده این گیاه،2  تا 3 بار در هفته میل گردد.

احتیاط دارویی: از مصرف مداوم و زیاد دم‌کرده این گیاه پرهیز شود. قبل از مصرف حتماً با پزشک معالج مشورت گردد. مصرف این گیاه در دوران بارداری و شیردهی توصیه نمی‌گردد

اطمینان و تسهیل در درمان

عطارباشی مجرب نگاهی به گیاهان دارویی و فعالیت عطاری ها

توسعه عطاری های گیاهی به واقع امر گسترش طبابت سنتی و درمانی از طریق گیاهان دارویی است. در این حالت، معمولاآن معاینات گاه گوناگون و لازم از شخص دارای مشکل جسمی و روحی صورت نمی گیرد. پس در چنین وضعی، عطارباشی باید صلاحیت علمی- تجربی جامع داشته باشد تا در امر درمان مراجعه کننده موفق باشد.
    این که گفته شده و یا روال بر آن است که فرد نیازمند به درمان، شفاهی از ناراحتی اش بگوید، طرف فروشنده بر مبنای آن، داروی گیاهی بدهد، اقدام خیلی ظریفی است. مورد دیگر در همین ارتباط، عطاری های سال های دور، بیشترشان پیر شده تجارت کارشان بوده اند. دانش تجربه و برخی علم داشته و اهل مطالعه بوده اند. حال بیشتر دست اندرکاران این حرفه جوان هستند که شاید اطلاع شان و تجربه شان کامل و عمیق نباشد. طب سنتی ریشه در زندگی و تاثیرباورانه در اکثر مردم دیروز و امروز دارد. لیکن امروزه روز در کشور دانشگاه و دانشکده طب سنتی وجود دارد. به نظر می رسد برای اطمینان بیشتر و عمیق تر مردم مستقبل از درمان گیاهان دارویی، بهتر است اشتغال به این شغل شرط آموزش دوره ای جدی تر شود. بخش پایانی گزارش پیش روی مان است: 
    شیوه های دادن دارو به مصرف کننده
ازدیاد عطاری گیاهان دارویی به دلیل استقبال مردم است و «یونسکو» طب سنتی را کنار داروهای شیمیایی قرار داده است.
    این را «پویانا» مدیر یک مرکز گیاهان دارویی می گوید. سوال می کنم مبنای تشخیص و ارائه دارو به مصرف کننده چیست، چنین می گوید: «معمولاپیشنهاد دارو و شیوه هایی مثل تعیین مزاج، خلط سینه و... و اطلاعات موروثی که از پدر به فرزند رسیده است، دارد. داروفروشان اکثرا این گونه اقدام به دادن دارو می کنند. اما در حال حاضر دانشکده طب سنتی ایجاد شده است. علاقه مندان به شغل عطاری، در آنجا دوره تحصیلی می گذرانند و بعد وارد مقوله عرضه گیاهان دارویی می شوند و از طرف دیگر بعضا با مطالعات متون قدیمی وارد این حرفه می شوند.»
        طب سنتی مادر طب نوین
    وی در ادامه می گوید: «لازم به ذکر است که بدانیم طب سنتی مادر طب نوین است، پس چه خوب است که فرزند احترام والدین را داشته باشد. براساس اسناد تحقیقی، قدمت این گیاهان حدود 7-5هزار سال است اما در ایران سابقه گیاهان دارویی بین 5-3 هزار سال تخمین زده شده است.»
    اظهار این مدیر فروشنده گیاهان دارویی، با این پیش گفت کلمه «کاشکی» ادامه می یابد: «دستورالعمل خاصی راجع به توزیع گیاهان دارویی باشد نه بدین گونه که عرقیات و داروهای گیاهی در داروخانه های شیمیایی (رسمی) و ادویه گیاهی در سوپر مارکت ها عرضه شوند و باز کاش اگر مشکلی از گیاهان دارویی بود به اتحادیه صنف گیاهان دارویی (صنف عطار و سقط فروش) رجوع شود.»
    ادامه گفتار نظر «پویانا» پیرامون وضع و حال حرفه عطاری که اظهار می کند کلی است و نکته نظام مندی کردن توزیع گیاهان دارویی، اشاره به موضوع صادرات و حمایت و حاکی از آن است که ایران سالانه بین 100 تا 200 میلیون دلار گیاهان دارویی صادر می کند ولی صادرات سالانه چین حدود 4 میلیارد دلار است.
    او هم چنین در چند جای صحبتش خواستار حمایت های دولتی از جمله وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی از وضعیت شغلی عرضه کنندگان گیاهان دارویی است.»
        دکتر نیستم، عطار هستم
    درون عطاری خلوت از مراجعه کننده است. پیش از ظهر است. فروشنده، تلویزیون تماشا می کند. داخل می شوم. او از صندلی بلند می شود می آید پشت پیشخوان. موضوع گزارش را با این پرسش که عرضه دارو به مشتری بر چه اساس صورت می گیرد، مطرح می کنم.
    «خیرخواه» 15 سال سابقه کار در این شغل دارد ولی حدودا چهل ساله می نماید. فروشنده پاسخ سوالم را چنین می گوید: «شخص مراجعه کننده که دارو می خواهد پیشتر به دکتر (طب سنتی) رجوع کرده با نسخه مهر پزشکی می آید. ما بر طبق نسخه همراهش، گیاه دارویی به او می دهیم. اما بعضی مراجعه کنندگان شفاها می گویند مثلابرای درمان اعصاب دارو می خواهند. در آن حال با تجربه 15 سال کار، آنان را راهنمایی می کنم. می دانم فرضا عرق «بادرنجبوبه» یا عرق گل بهارنارنج برای تقویت قلب، اعصاب، ضد تشنج، رفع افسردگی و احساس آرامش است.» این توضیحات را با آوردن دو سه بطری مایعات دارویی از قفسه و تطبیق برچسب شان با آنچه که گفته بود، نشان می دهد. بعد هم اضافه می کند: «من دکتر نیستم، دارویی هم تجویز نمی کنم، عطار هستم.» مراجعه کننده برای تامین نیاز دارویی درمانی را راهنمایی می کنم و مبنای کار، نسخه طبیب سنتی است. از این عطارباشی می پرسم: عطار جدای از کسب جواز و تجربه لازم به تخصص و آموزش است؟ پاسخش این است: «برای افرادی که مبتدی هستند آموزشگاه بهداشت اصناف دایر است که طی یک دوره آموزشی چهل ساعته گواهینامه بهداشت عمومی می دهد. کسانی که نه کسب جواز و نه تجربه دارند و مغازه عطاری باز می کنند، اتحادیه مورد را پیگیری می کند تا آنان برای دریافت جواز قانونی کار، اقدام کنند.»
        داروی گیاهی کم اثرداروی رسمی اثر نامطلوب
    مبتلابه بیماری M.S است. آمده به عطاری داروی گیاهی بگیرد. از «همایونی» که شغل آزاد دارد نظرش را درباره گیاهان دارویی می پرسم. می گوید: «داروی گیاهی خوب است اما قدرت درمانی داروی رسمی داروخانه ای را ندارد اگر چه آن دارو در عین حال که چاره ساز است اثر نامطلوب دارد. به همین دلیل هر دو نوع دارو را مصرف می کنم.» سوال می کنم: به این صورت مصرف دارو خاصیت شان متضاد یکدیگر نمی شود، می گوید: یک سری از گیاهان دارویی و داروی تجویز پزشکی برای بیماری ام مصرف وتجربه کرده ام که مجموعا اثربخش بوده است.»    یک شهروند جوان به نام «نیما» به یک عطاری معروف آمده تا برای فرزند مبتلابه روماتیسم اش داروی گیاهی تهیه کند. وی می گوید: «برای بیماری روماتیسم از داروهای رسمی استفاده می کنیم چون تاثیرشان خوب بوده است ولی در عوض عوارض پس از مصرف دارو هم دارند. حالااز گیاهان دارویی نیز برای تسکین دهی آن، استفاده می کنیم.»
    پیشتر شنیده بودم جدول کاری فشرده جای خالی برای چند دقیقه گفت وگو برای این پزشک و پژوهشگر طب اسلامی- ایرانی نمی گذارد.
    ... دو سه امروز و فردا و بعد فلان ساعت که باز ممکن نمی شود.
    ... آن روز در سطح شهر با عطار و مردمانی دیگر درباره چند و چون شیوه های گرفتن گیاهان دارویی وعلت رویکرد مردم به این نوع درمان گفت وگو می کردم که این بار هم «امینی فر» از همکاران اداری تلفنی خبر از فرصت دکتر می دهد. بدون درنگ کار میدانی را جمع وجور کرده به محل مطب می رویم.
    سوالاتم، ارزیابی از تاثیر و طریقت اطمینان بخش عرضه و مصرف گیاهان دارویی است.
    «دکتر حسین روازاده» اما گفتار خود را نخست معطوف به نقلی تاریخی از وابسته بودن و لذت بردن انسان ها به چند مواد غذایی می کند. سپس فرآیندهای غذاهای غیرطبیعی و دستکاری شده ژنتیکی، موادی که برای تندرستی و روان مفید است و هشدار نسبت به قصد افرادی که از داروهای شیمیایی فایده می برند را مطرح می کند.
        مثلث غذایی طبیعی
    وی درباره ارتباط انسان و مواد غذایی چنین تعریف دارد: «در طول تاریخ، مردم ارتباط خود را به مراکز مواد غذایی طبیعی؛ گیاهی، معدنی و حیوانی حفظ کرده و از این بابت لذت می برند. برای مثال، کسانی که به عطاری ها مراجعه می کنند علاقه دارند در محیط عطاری ها بمانند. این به علت سازگاری محیط با ارزش های انسانی است، اما چنین چیزی را در داروخانه های شیمیایی مشاهده و یا احساس نمی کنیم بلکه به محض ورود به فکر خروج هستیم. از سوی دیگر ما با غذاهای طبیعی شدیدا موافقیم و با غیرطبیعی حتی دستکاری شده ژنتیکی (ارگانیک) مخالفیم. مثلامرغ مرکب از چند ژن متفاوت است یا فرضا پرتقال تامسون در جهان امروز به اثبات رسیده که دستکاری ژنتیکی یکی از عوامل مهم سرطان در جوامع بشری است.» به گفته این پزشک محقق موارد مذکور هیچ کدام شان طبیعی نبوده و برای تندرستی انسان اگرچه ارگانیگ هستند، مضر هستند.
وی در ادامه، درباره مورد سودجویان که پیشتر اشاره رفت، چنین اظهار می دارد: «حواس ما به این موضوع باشد و دقت کنیم کسانی به راحتی ما را با یک موضوع از قبل تهیه شده برای هدفی معین روبه رو نکنند. آنان کسانی هستند که سود و منافع از داروهای شیمیایی می برند. از سوی دیگر کسانی ناپخته و بی اطلاع از این علم طب گیاهان سنتی، نظر می دهند.»
        درمان از دیدگاه طب ایرانی- اسلامی
    او در بخش دیگری از صحبت خود می گوید: «در طب ایرانی- اسلامی، درمان به سه طریق مورد نیاز جامعه است: 1-درمان «بالاغذیه» (درمان با غذا) 2-درمان «بالادویه» (دارو) 3-درمان «یداوی» (درمان با دست) مثل جراحی. پس بیمار را با غذا، دوا و با دست درمان کنیم.» «روازاده» هم چنین ادامه می دهد: «موادی که برای درمان به کار گرفته می شود نیز سه نوع است: 1- گیاهی 2-حیوانی 3- معدنی. در نتیجه هر آنچه که بشر برای درمان وجودش مورد نیاز است قطعا مفید برای سلامتی جسم و روح و روان او نیز است.»
    لازم به ذکر است که در راستای علمی- تخصصی شدن امور درمان با گیاهان دارویی، طب سنتی ایرانی- اسلامی در معاونت وزارت بهداشت و دانشگاه و دانشکده تهران آموزش داده می شود.»
        این سوالات را برای چی می پرسید؟
    پیش از رفتن به سوی اتحادیه صنف عطار و سقط فروش تهران تماس می گیرم موضوع گزارش را برای آقای... یکی از کارمندان شرح می دهم. او موضوع را با رئیس اتحادیه در میان می گذارد و می گوید بیایید. می پرسم با عکاس بیایم، می گوید نه. حدود سی دقیقه در دفتر اتحادیه کنار «علیرضا رضایی قهرودی» رئیس اتحادیه صنف عطار و سقط فروش تهران هستم. توضیحاتی در پیرامون گزارش می دهم از جمله تعداد واحدهای صنفی، احتمالاچه تعداد مجوز و پروانه شغلی ندارند و نظارت بر واحدها. وی می پرسد این ها را برای چی می پرسید؟ جواب می دهم اطلاع رسانی به مردم. می گوید: «مردم تعداد و آمار را برای چی بدانند؟» می گویم: «اولادانسته شویم چه تعداد واحد فلان کسب در شهر است و هر صنفی آمار و ارقام دارد و اطلاع رسانی می کنند. بعد هم برای جامع شدن کارمان است. ضمنا حرفه مان پرسش و فرهنگ مداری و توسعه امور نیز است.»... لبخندی می زنم و پیش خود می گویم آمده ام با او مصاحبه کنم ولی او مصاحبه کننده شده است! لاجرم می گویم: پیشنهاد می کنم شما کمی وقت و فرصت بگذارید روزنامه ها را حتی گذرا مرور کنید. می گوید: «در سال های گذشته چند تا روزنامه می خواندم.» می گویم: حالاجواب چند سوال ساده ام را بدهید. بگویید دلیل استقبال برخی مردم از گیاهان دارویی به نظر شما چیست؟- «محدودیت صنفی نداریم.» نظارت چطور است؟ - «عملکرد فروشگاه های صنفی را رصد می کنیم. بازرسی در سطح شهر برای تخلف نداشتن پروانه کسب واحد و اجناس غیرمجاز انجام می شود. در صورت بودن تخلف، موضوع را پیگیر می شویم و برای اخذ پروانه راهنمایی می کنیم. چنانچه اقدام برای داشتن پروانه کسب نکنند واحد مربوط پلمب می شود.» به گفته او اکثر عطاری ها دارای جواز پروانه یا در حال اقدام آن هستند. می پرسم مردم اگر گلایه و شکایتی از نحوه کار فروشندگان گیاهان دارویی داشته باشند چه کار باید بکنند، می گوید: «اطلاع بدهند. عطاری ها کنترل می شوند که مورد اشکالی برای رضایت مردم، پیش نیاید. اتحادیه در این خصوص آمادگی دارد. شماره تلفن رسیدگی به نظرات مردم 55629875 است.»
    (در حاشیه: قسمتی از پاسخ ها را یک عضو اتحادیه اظهار کرده است.) 

 

نویسنده: حسن آقایی 

ادامه مطلب ...

ستایش علم پزشکی در روزگار کم مهری

ضرورت نگاه همه جانبه و کل نگر برای درمان

حرفه پزشکی بسیار پیچیده و سرشار از جنبه های مختلف است. ما پزشکان، در دوران دانشجویی با انبوهی از علایم و بیماری ها آشنا شدیم ولی وقتی آموزش تمام شد و وارد دوران حرفه ای خود شدیم، دانستیم که پزشکی بسیار فراتر از آن چیزی است که در کلاس های درس خواندیم. به شخصه این افتخار را داشتم که از محضر استادان گرانمایه ای استفاده کنم، استادانی که همواره به شاگردی آنها افتخار می کنم، اما عمق ارادت من به این فرزانگان وقتی زیادتر شد که کلاس های درس را ترک کردم و وارد کار طبابت شدم. آنگاه دانستم که آنچه این بزرگواران را برجسته می کند، فقط سواد و احاطه آنها بر رشته های مختلف این علم وسیع نبود و نیست بلکه بینش شگفت آنها در درک انسان به مثابه یک کل، آنها را چنین متبحر و دانا می کرد.
     هنوز خاطرم هست زمانی که خانم دکتر «طوبایی» در کلاس های روانپزشکی که در بیمارستان حافظ دانشگاه علوم پزشکی شیراز برگزار می شد، برای اولین بار از مدلی با عنوان «biopsychosocial» برای ما سخن گفت. این مدل که در سال ١٩٧٧ توسط پرفسور «انگل» تئوریزه شد، بر این موضوع دلالت می کرد که باید جنبه های مختلف طبی، روانشناختی و اجتماعی فرد را در رویکرد به یک بیماری جسمانی در نظر گرفت و تمام این عوامل در کنار هم، پیش آگهی بیماری او را مشخص می کنند. کسی که از نظر روانی وضعیت مطلوبی داشته باشد و حمایت اجتماعی از او به عمل آید، بسیار بهتر از اشخاص دیگر می تواند یک بیماری حاد جسمانی را با سلامتی پشت سر بگذارد. این مدل شاید برای بیماران ملموس نباشد. فرض کنید فردی به سکته مغزی مبتلاشده و به واسطه آن دچار ضعف اندام های سمت راست شده است. این فرد اگر حمایت های خوب خانوادگی داشته باشد، از لحاظ روانی پذیرای شرایط بیماری خود باشد و نیز در فرهنگی رشد کند که در آن یک نقص را می توان با تکیه بر پارامترهای مثبت درونی پوشاند، به راحتی بر این نقصان غلبه می کند. بر عکس فردی با شرایط مشابه که از لحاظ روانی نتواند بیماری خود را بپذیرد و نیز فرهنگی که در آن رشد کرده، پذیرای موجودیت یک بیمار نباشد، ممکن است صدمه های جبران ناپذیری را از این بیماری متحمل شود. این مدل نه تنها نوع درک ما را از بیماری عوض می کند بلکه در عین حال گوشزد می کند که پزشکان نیز باید رویکردی همه جانبه به بیمار داشته باشند و او را در قالب صرف یک بیماری جسمانی مشاهده نکنند. این همان چیزی بود که استادان فرزانه من در برخورد با بیماران از خود نشان می دادند، اما کلاس های تئوری هیچ گاه نتوانست اهمیت این رویکرد را به من گوشزد کند و فقط بعد از شروع طبابت و برخورد با بیماران مختلف بود که دریافتم برای طبابت هرچه بهتر، باید انسان را به مثابه یک کل دانست و فهمید و اینکه، درد جسمانی یک بیمار از درد روانی و فرهنگی وی جدا نیست. شاید بهترین نمونه این ادعا در جامعه ما، وضعیت بیماران مبتلابه ام اس باشد. برخلاف فوبیای شدیدی که پیرامون این بیماری در جامعه ما وجود دارد، این بیماری در هر فرد سیر کاملامتفاوتی را طی می کند و بنابراین ممکن است کاملاخوش خیم بوده و فرد به رغم وجود این بیماری، سیر مناسبی را طی کند. اما متاسفانه در جامعه ما تلقی بسیار اشتباهی در مورد ام اس وجود دارد و اکثر افراد بر این گمانند که فرد مبتلا، دیر یا زود از پا افتاده و ویلچرنشین می شود. این تلقی نه تنها روابط فرد مبتلابا دیگران را تحت تاثیر قرار می دهد بلکه حتی خود فرد را نیز به این باور اشتباه می رساند که او دیر یا زود تحت تاثیر این بیماری ناتوان خواهد شد. در واقع فضایی که فرد مبتلادر جامعه ما در آن قرار می گیرد، به شدت تمام جوانب بیماری وی را تحت تاثیر قرار می دهد. جالب است که یک بیماری کاملاقابل کنترل، همانند دیابت می تواند عوارضی بسیار شدیدتر از ام اس برای فرد داشته باشد، اما افراد به راحتی ابتلابه دیابت را می پذیرند و درمان را نیز شروع می کنند اما تشخیص ام اس برای بیمار به مثابه یک شوک عظیم برای اوست. بیمار فکر می کند که دیگر همه چیز برای او به اتمام رسیده است. تمام آرزوهای خود را از دست رفته می بیند و شدت این شوک آنقدر بالاست که در بسیاری از موارد، بیماری را منکر شده و از شروع و پذیرش درمان سر باز می زند. از این رو بیماری ام اس در جامعه ما می تواند به عنوان تاییدی برای تئوری «انگل» محسوب شود. فرد در فرهنگی قرار دارد که ام اس را ننگ یا بیماری لاعلاج (که وی را به قهقرا می برد)، تلقی می کند. او نیز بیماری را عاملی می پندارد که زندگی و آرزوهایش را از او گرفته است. این است که بسیاری از این بیماران در خود فرومی روند و این فرورفتگی خود مقدمه ای می شود برای پیشرفت بیماری شان. البته باید به همه اینها فقر فرهنگی را نیز افزود.
     در جامعه ما اطلاعات عمومی در مورد بیماری ها و علم پزشکی بسیار کم است. متاسفانه علم در سطح جامعه جایگاهی ندارد و ما هرروزه در طبابت با مواردی برخورد می کنیم که بیماران برای درمان بیماری ها، راه حل های عجیب و غریبی را امتحان می کنند و همین فقر فرهنگی باعث شده که شیادانی از آب گل آلود ماهی بگیرند و با عنوان درمان قطعی ام اس، پول های هنگفتی را به جیب بزنند. واقعا مایه تاسف است که این مساله گاه از سوی مراجع رسمی و رسانه های دولتی نیز تایید می شود. هر از چندی ما با این اخبار روبه رو می شویم که درمان قطعی ام اس کشف شده است؛ نابغه ای آمده و با ترکیب زعفران و آب هندوانه و... ام اس را درمان کرده است و رسانه ها هم با آب و تاب به این موضوعات می پردازند. ما با این گونه کارها، نه تنها خودمان را مضحکه دنیا می کنیم بلکه یک امید واهی نیز به بیماران می دهیم، بیمارانی که فقر فرهنگی ما به شکلی خودبخود باعث رنجور شدنشان شده است. البته فقر فرهنگی ما به اینجا ختم نمی شود. نمونه های فراوانی از این واقعیت دردناک را به طور روزمره شاهد هستیم. خیلی از این بیماران در ازدواج مشکل دارند، گرچه از لحاظ جسمی سالم اند، اما چون مارک این بیماری و تبعات فرهنگی آن بر رویشان خورده، همه از عاقبت کار می ترسند و اصطلاحا پا پس می کشند. بسیاری از این بیماران در پیدا کردن شغل مشکل دارند و مجبورند بیماری خود را پنهان کنند. وقتی هم در عده ای از بیماران این بیماری پیشرفت می کند تمام این مشکلات ده چندان می شوند. به سخن دیگر، مبتلایان به ام اس در جامعه ما در نوعی فقر و بیماری روانی- فرهنگی گرفتار آمده اند؛ حال در نبود ارگان های سیستماتیک و کلینیک های جامع که تمام تخصص های مورد نیاز را در خود داشته باشند، پزشک باید بار تمام این مشکلات را به تنهایی بر دوش بکشد. این گونه، گرچه کار طبابت را سخت و پیچیده می کند اما پزشک را به انسانی مبدل می سازد که تجربه های عمیقی را بواسطه روبه رو شدن با ذات انسانی کسب کرده است.
    بیماری نوعی انحراف از وضع موجود است و همین انحراف باعث می شود که فرد بیمار در موقعیتی خاص و ویژه قرار گیرد و آنچه را که شاید هیچ وقت در حالت عادی از خود نشان نمی داد، اکنون در فرآیندی پیچیده و وابسته به بافت روانی- فرهنگی خود باز نمایاند و پزشک کسی است که توان درک این بازنمایی پیچیده را دارد. در فیلم ریش قرمز «کورساوا» صحنه ای استثنایی وجود دارد، آنجا که ریش قرمز از آن پزشک جوان می خواهد که به تماشای مرگ مردی بیمار بنشیند و بیان می دارد که این یکی از پرشکوه ترین لحظات زندگی هر انسان است. مرگ، بی محابا می آید و پزشکان در تماس مستقیم با این درنیافتنی ترین ویژگی انسانی هستند، لحظه ای که دریچه ای به سوی رازهای انسانی است. اولین بار که یکی از بیمارانم فوت کرد، من دانشجوی سال پنجم پزشکی بودم. در بخش جراحی که من دوره ام را در آن می گذراندم، مرد مسنی بستری شده بود با تشخیص آنوریسم آئورت که کاندیدای عمل جراحی بود. شب قبل از جراحی ما با هم ساعت ها صحبت کردیم. او که یک معلم بود، از خاطراتش می گفت و می گفت که می خواهم امشب شهرزاد قصه گو باشم. فردا اما او زیر عمل جراحی درگذشت، انگار شهرزاد، قصه سفر عجیب مرگ را برایم تعریف کرده بود. پزشکان شاید تنها کسانی هستند که علاوه بر مرگ، تولد را نیز تجربه می کنند. بارها صدای گریه نوزادی را می شنوند که اولین تنفس هایش را در این جهان با صدای گریه ای همراه می سازد. هر پزشکی طی دوره پزشکی اش، نوزادی را به دنیا آورده است. شاید هنوز هم پزشکان به رغم رشد در یکی از مهم ترین فرآورده های مدرنیته یعنی پزشکی مدرن، حامل خصوصیات سنتی هستند. هنوز پزشک بخصوص در جامعه ای همانند جامعه ما، بیشتر نقش یک حکیم و شاید یک شمن را ایفا می کند. به همین دلیل است که وقتی یک بیمار مبتلابه ام اس هیچ ملجایی در سطح فرهنگ نداشته باشد، این گونه به پزشک خود دخیل ببندد و به او وابسته می شود. پزشک همه چیز بیمار است و به این شکل پزشک در معرض همه جوانب جسمی، روانی و فرهنگی بیمار قرار می گیرد. همانطور که گفتم این موضوع بخصوص در مورد بیماران مبتلابه ام اس بسیار واضح است. همه اینها پزشکی را حیطه ای می نماید که می تواند منبع فوق العاده ای برای شناخت انسان به مثابه کل باشد. شاید بتوان گفت که پزشکی انبار عظیمی از داده و اطلاعات در باب ذات انسان است که هنوز درب آن گشوده نشده است.
    هر پزشک، یک ایثارگر است. او از خود می گذرد تا بیمارانش در آسایش باشند. حضور او آرامش بخش است. فکر می کنم در جامعه ما نسبت به این قشر، بی مهری فراوانی روا شده است. بارها در روزنامه های مختلف، مطالب غیرواقع در مورد پزشکان به چاپ رسیده است. مسایل مربوط به تعرفه ها طوری بیان شده که انگار پزشکان به دنبال سرکیسه کردن بیماران شان هستند و اصلاتوجه ندارند که تعرفه ها در کشور ما نسبت به سایر کشورها، بسیار پایین و ناچیز است. توجه ندارند که یک پزشک برای آنکه به جایگاه کنونی اش برسد، چه مشقت هایی را که تحمل نکرده است. آنها که چنین مطالبی را می نویسند، نمی دانند که کشیک شب یعنی چه، مریض بدحال یعنی چه، کتاب های قطور و درس های سخت تئوریک یعنی چه. نمی دانند که در تمام نظام های پیشرفته دنیا، بیمه ها هستند که بار مالی درمان را بر دوش می کشند، در حالی که در جامعه ما اینگونه نیست. چندی قبل در روزنامه «شرق» مطلبی را خواندم از کارگردان برجسته کشورمان آقای «کیومرث پوراحمد» که در کمال لطف، ما پزشکان را با قلم شیوای خود نواخته بود و با انواع تهمت ها، مورد لطف قرار داده بود. وقتی در فرهنگ ما تلقی یک کارگردان روشنفکر از پزشک و پزشکی این گونه باشد، چه انتظاری را می توان از دیگران داشت.
    من این افتخار را دارم که دوران تخصصم را در بیمارستان سینا گذرانده ام. بیمارستان سینا با نام قبلی مریضخانه دولتی، اولین بیمارستان ایران است که در زمان ناصرالدین شاه تاسیس شده است. وقتی در این بیمارستان قدم می زنیم می توانیم نفس پیشکسوتان این علم را حس کنیم، کسانی همچون جناب پرفسور «عدل» که حضور همه ما مدیون تلاش های شبانه روزی اوست. دوست داشتم برای یک بار هم که شده این افتخار را داشته باشم که به همراه آقای «پوراحمد» در این بیمارستان قدم بزنم. مطمئنم با هوش و دانش و فراستی که از ایشان سراغ دارم، او پس از این بازدید، فیلمی می ساخت در مورد پزشکانی که زندگی و عمر خود را گذاشتند تا کسانی همچون جناب آقای «پوراحمد» در سلامت باشند و فیلم های زیبایی را برای ما بسازند. مطمئنم ایشان فیلمی می ساختند در ستایش پزشکی.

    
شرق، ش1813 تاریخ 31/5/92، ص8 (پزشکی)  نویسنده: عبدالرضا ناصرمقدسی*متخصص مغز و اعصاب

ادامه مطلب ...