.:::: ام اس چت ::::.

مکانی برای بیماران ام اس www.mschat.zim.ir

.:::: ام اس چت ::::.

مکانی برای بیماران ام اس www.mschat.zim.ir

«ام اس» دارد بیچاره!


دست هایم را به دو سوی لبه دستشویی تکیه می دهم و وزنم را روی دست ها رها می کنم. موهای نیمه خیس و درهم ریخته ام روی صورتم می ریزند. از پشت موهای سیاه رنگ خیس، چهره زردرنگ دختری را می بینم که زیر چشم هایش از بی خوابی و تهوع گود رفته است. موهایم را کنار می زنم و بالای سرم جمعشان می کنم.

روی پاهایم می ایستم. ضعف در عضله هایم می پیچد. توان گریستن هم ندارم. نفس عمیق می کشم و چشمانم را به روی دختر رنجور در آینه می بندم. چیزی در میانه شکم در سمت چپ تیر می کشد و به مجرای گلوی من هجوم می آورد. به سمت چاه دستشویی هجوم می برم و دست چپم را به شیر آب می گیرم.

 همه چیز از بدنم بیرون ریخته می شود. گویی ساعتی بیشتر قرار نبوده است که از خوردن و نوشیدن آنها لذت ببرم. باز هم تغییر فصل کار دست تنم داده است. سرم را بالا می گیرم. شیر آب را باز می کنم. دمای متغیر شهریور بیماری را تشدید کرده است. «ام اس» در وجودم باز تکرار می شود. امسال زمستان باید بلوغ آن را جشن بگیرم. تنها با نوید خنکی پاییز و روزهای کوتاه زمستان گویی اختیار حفظ یا ازدست دادن وزن در دستان من نیست. صورتم را می شویم. خیس و تنها روی تخت خودم را رها می کنم. سوزش در گلویم و دردی در دلم می گردد.

 چشم هایم را می بندم؛ مشبک های نقره ای جلوی نور سبزرنگ را گرفته اند. توان گریستن ندارم. در میان همهمه حرم گم می شوم. دورتر می ایستم و توان شنیدن ناله های اطراف را ندارم. کسی دستم را می کشد به سوی ضریح. با ناتوانی مقاومت می کنم، اما نیروی او چند برابر من است. من را به سوی ضریح می کشاند. من می مانم و ضریحی خالی از همه آدم ها؛ مشبک هایی نقره ای که با نور کم رنگ سبزی تزیین شده اند.
نوارها و پرچم های مشکی همه رنگ های زیبای رنگین کمان حضور را سیاه کرده اند. هیچ حجابی بین من و «او» نیست. به چشم های شمایل مرد سبزپوش نگاه می کنم. تصویر لرزان می شود. دردی در سرم می پیچد. عطری در مشامم. کسی صدایم می کند. فریاد گریه زنی صحن و ضریح را دربر می گیرد. به دنبال صدایی که مرا می خواند، چرخ می زنم. اثری نیست. درد در چشمانم چون تیری آتشین بیداد می کند. کسی با چادری سیاه و رها بر زمین در آغوش یکی از خادمان ضجه می زند. دور او را احاطه کرده اند. کنار می زنم حجم هایی از تن را.

به جسم نیمه جان دخترک می رسم. صورت او در میان حجاب و دستان زنی سبزپوش پوشیده شده است. لاغر و نحیف است.
«بیمار است. ام اس دارد. بیچاره!»
به صدای ریز و بم زن برمی گردم و صاحب صدا را پیدا نمی کنم. فریادهای دخترک من را به او برمی گرداند. تنم می لرزد از صدای سرکوب شده فریادهایم که در تارهای صوتی دخترک عیان شده اند. زانو می زنم در کنار او و آغوش مهربان غریبه دربرگرفته اش.
 «بروید کنار! خلوت کنید!»
می ترسم از انگشتان آشنای دختر. هراسان دستان لرزان او را به دست می گیرم. سردی دستانش من را از خواب بیدار می کند. لرزان از رختخواب برمی خیزم. صورتم را در برابر آینه می نگرم. دخترک نحیف در آینه هراسان است. به یاد دستان دخترک می افتم. به دست هایم خیره می شوم. دستان دخترک رخ می نماید.
    
    
منبع:   روزنامه شرق ، شماره2974   ، نویسنده: مریم پیمان

خواب یا بیداری؛ مسئله «ام اس» این است

«١١ نفر در تصادف کشته شدند». خبر تلخ است گویی. «خب!» چشمانش متعجب است. از مرگ و هولناکی آن می گوید. توان باز نگه داشتن چشمانم و اندیشیدن به حرف های او را ندارم.

استدلال می کند و من از موهبت مرگ در روزگار سردرگمی برای مسافران کشته شده در جاده می گویم. سکوت در میان ما حاکم می شود. سرم را در میان دو دست می گیرم. دلم لحظه ای خواب آرام می خواهد؛ خوابی بدون هوشیاری و هشدارهای تن، فهم هر حرکت یا نور، درد یا گرفتگی، گرسنگی یا تشنگی.


انگار ١٠ ساعت کار روزانه به اندازه کافی جسم را برای خوابیدن آرام و آماده نمی کند. بیداری های شبانه و خستگی های روزانه، برنامه هوای بهاری است. شب از نیمه هم گذشته است. غلت می زنم و چشمانم را می بندم. زمان نمی گذرد. صورتم را در بالشت فشار می دهم؛ اما از خواب خبری نیست.

تلفن را برمی دارم و همه شبکه های اجتماعی را نگاه می کنم. حتی یک پیام نخوانده باقی نمانده است.

حوصله کتاب و فیلم را هم ندارم. دلم قدم زدن در فضای خنک آخرین روزهای پاییزتهران را می خواهد. به ساعتم نگاه می کنم؛ ٣:١٥ بامداد.


پوزخند می زنم روی صفحه زمان؛ هیچ گاه زمان، واقعیت من را ننمایانده است. عقب تر، جلوتر، تندتر یا کندتر از همدیگر بوده ایم. خودم را روی تخت رها می کنم.


«می تراود مهتاب/ می درخشد شب تاب/ نیست یک دم شکند خواب به چشم کس و لیک/ غم این خفته چند/ خواب در چشم ترم می شکند».

با خودم فکر می کنم؛ فریبا هم هر شب تا صبح بیدار است و وقتی خورشید اتاق را دربر می گیرد، به خواب می رود. بارها در روز از شدت خستگی خوابش می برد و در کمتر از چند دقیقه بیدار می شود. خوابی ناآرام و هوشیار و در یک عبارت ناتوانی در به خواب رفتن یا بیدارماندن.

کلافه با خودم مرور می کنم. همه وسایل خواب مهیا هستند و ساعت هاست که چای یا قهوه نخورده ام. اضطرابی در روز نداشته ام. چیزی در پاهایم می پیچد مثل درد و من را بعد از چند ساعت تلاش برای خواب، به سرعت بیدار می کند. به ساعت نگاه می کنم؛ ٤:٤٠ را نشان می دهد.

گویی ١٠ دقیقه خوابیده ام. سرمای عجیب پیچیده در پاهایم را با پتو مهار می کنم.   توان برخاستن و به دستشویی رفتن را ندارم و توان مقاومت در برابر حمله بیداری ناشی از درد. به سقف خیره می شوم.

«نگران با من استاده سحر/ صبح می خواهد از من/ کز مبارک دم او آورم این قوم به جان باخته را بلکه خبر». بلند می شوم. سرمای آب روی تنم لرز به جانم می اندازد. به خودم می پیچم و در خاطراتم خم می شوم.


به شب های متعدد بیداری فکر می کنم و متن های خوانده نشده روی میز، به نیمه شب های درگیری و التماس برای خواب و ناتوانی من در خوابیدن. به یاد می آورم حمله های خواب در میانه دورهمی و حرف زدن با فریبا و دشواری بیدار ماندن او. به رنگ بی رنگ نور صبح نگاه می کنم. به کوچه آماده بیدارشدن. چراغ را روشن می کنم. به چهره خسته و سیاهی زیر چشمانم در آینه خیره می شوم. شاید دو شب ناآرام، شبی با خوابی عمیق به همراه آورد.

   


     منبع:   روزنامه شرق ، شماره 2968 ، نویسنده: مریم پیمان

نادر مشایخی در اینترارکستر

نادر مشایخی در اینترارکستر باشکوه تهران: من خودم <ام اس> دارم، دلیلی برای ناراحتی وجود ندارد


اینتر ارکستر تهران به رهبری نادر مشایخی روی صحنه رفت و در حمایت از بیماران ام اس ایران، به اجرای موسیقی کلاسیک پرداخت. در این برنامه که میهمانان ویژه ای همچون علی مرادخانی معاون امور هنری وزارت ارشاد، مرتضی کاظمی مشاور وزیر ارشاد، سید محمد بهشتی رئیس پژوهشگاه میراث فرهنگی سازمان میراث فرهنگی، صادق خرازی، محمدرضا خاتمی، نعیمه اشراقی و هنرمندانی همچون علیرضا سمیع آذر، محمدرضا شریفی نیا، کیهان ملکی و... حضور داشتند، جمعیت حاضر در تالار وحدت با بستن شال های نارنجی رنگ به دور گردن شان که نماد این بیماری است، منتظر حضور ارکستر بودند که پس از دقایقی اعضای ارکستر یک به یک روی صحنه آمدند.

  

 اعضای ارکستر یکدست با لباس های مشکی و شال های نارنجی رنگ در جای خود نشستند. آرشه های آماده با حرکت دست مشایخی به حرکت درآمدند و نخستین قطعه آغاز شد. قطعه Wir zetsen unz به آرامی در سالن طنین انداز و سپس گروه کر نیز با ارکستر همراه شد. جو آرام حاکم بر سالن، جمعیت را با موسیقی همراه کرد.


    مشایخی پس از نخستین قطعه گفت:

این کنسرت با اعتقادی که به زندگی دارم اتفاق می افتد. من خودم ام اس دارم و می خواهم بگویم هیچ دلیلی برای ناراحتی وجود ندارد. همه می دانند اگر به کسی کمک شود بدون اینکه آنها متوجه شوند، بسیار زیباتر است. من از زندگی ام بسیار لذت می برم. خوشحالم که در ایران در کنار کسانی زندگی می کنم که بلاعوض به من کمک می کنند.


دومین قطعه Marche نام داشت. صدای دف آغازکننده این قطعه بود، سپس ویولنیست ها نیز ساز شان را به صدا درآوردند و ترکیب این دو ساز ملودی را شکل داد. قطعه Sarbande آغازگر بخش دوم بود و قطعه Cantus کنسرت را ادامه داد. ترکیب زیبای سازهای ایرانی و غربی در این قطعه نیز دیده می شد و صدای خوشی را به گوش مخاطبان رساند. در بخش دوم مانند قسمت نخست، مشایخی پیش از هر قطعه، علت انتخاب آن و ماجرای ساخته شدن آن را توضیح داد.


    اینترارکستر تهران به رهبری نادر مشایخی با همکاری انجمن بیماران ام اس ایران، برای روحیه بخشی به مبتلایان این بیماری روی صحنه رفت.
    
     منبع:  روزنامه ایران، شماره 6597

عوارض آلاینده ها بر دستگاه های مختلف بدن

عوارض آلاینده ها بر دستگاه های مختلف بدن به اختصار به این شرح است:


     ١- بیماری های دستگاه تنفس: شواهد بسیاری در ارتباط با تشدید آسم، بیماری انسدادی مزمن تنفسی (COPD)، سرطان ریه و کاهش عملکرد ریوی با آلودگی هوا وجود دارد ولی شواهد در زمینه ارتباط آلودگی هوا و بروز آسم و COPD کم و ناپایدار است.

     ٢- بیماری های قلبی- عروقی: مواجهه با آلودگی هوا را می توان به عنوان یک ریسک فاکتور درحال ظهور جدی برای ایجاد و توسعه بیماری های قلبی- عروقی دانست. مواجهه کوتاه مدت با آلاینده های هوا باعث بیماری های حاد قلبی و فشارخون می شود.

     ٣- بیماری های دستگاه عصبی: آلودگی هوا موجب افزایش شیوع بیماری نورودژنراتیو مثل آلزایمر، پارکینسون، افزایش احتمال ابتلا به MS می شود. مرگ ناگهانی در بیماران مبتلا به صرع افزایش می یابد. همچنین باعث اختلالات تکاملی و افزایش احتمال ابتلا به اوتیسم بر اثر مواجهه مادران باردار و کودکان می شود.

     ٤- بیماری های پوستی: آلودگی هوا می تواند باعث پیری زودرس پوست، کاهش میکروفلور نرمال پوست، افزایش شیوع درماتیت آتوپیک و شدت یافتن کهیر شود.

     ٥- بیماری های دستگاه گوارش: آلودگی هوا و آلاینده های مرتبط با آن مانندPM ، ازن، اکسیدهای نیتروژن و فلزات سنگین و برخی از آلاینده های آلی در بروز بیماری ها و به ویژه بیماری های التهابی مرتبط با دستگاه گوارش مانند فیبروز کبدی، آپاندیسیت و سرطان های دستگاه گوارش نقش دارند.

     ٦- بیماری های چشم و بینی: آلودگی هوا التهاب مخاط بینی و سینوس ها را تشدید می کند و در مزمن شدن عفونت سینوس ها و بینی نقش دارد. شیوع رینیت آلرژی به طور چشمگیری با سطوح غلظت هایNO ، SO٢ و CO با هوای تنفسی ارتباط دارد.


     جوامع از طریق کاهش سطح آلاینده های هوا می توانند بار بیماری ها مربوط به سکته، بیماری های قلبی، سرطان ریه و بیماری های تنفسی حاد و مزمن را کاهش دهند. پیامدهای آلودگی هوا برای سلامت شامل پیامدهای برگشت پذیر مانند سوزش چشم، خارش گلو، سردرد و سرگیجه تا آسیب های بازگشت ناپذیر و تهدیدکننده سلامت نظیر سرطان، آسیب به دستگاه عصبی و مرگ متفاوت است.