.:::: ام اس چت ::::.

مکانی برای بیماران ام اس www.mschat.zim.ir

.:::: ام اس چت ::::.

مکانی برای بیماران ام اس www.mschat.zim.ir

هوش مصنوعی و سیستم ایمنی

سرعت اتفاقات جدیدی که در عرصه فناوری های مختلفی مانند هوش مصنوعی، فناوری های عصبی و زیستی می افتد، آن قدر سریع است که تصور آنکه انسان کنونی به این شکل در 20 سال دیگر نیز وجود داشته باشد، کمی نامحتمل به نظر می رسد. فرض کنید که این فرض چندان نیز دور از ذهن نخواهد بود که 20 سال دیگر با انسانی روبه رو باشیم که به دلیل شدت تغییراتی که فناوری های یادشده در او به وجود آورده اند، دیگر قابل شناسایی نباشد و آن قدر متفاوت شده است که باید به عنوان یک گونه جدید محسوب شود. در آن صورت، نگاه او به تاریخ عظیمی که انسان خردمند یعنی هومو ساپینس پشت سر گذاشته است چگونه خواهد بود؟ آیا مانند نگاه ما به انسان های نئاندرتال و یا هومو ارکتوس است؟
 چنین چیزی می تواند دهشتناک باشد؛ زیرا هرکس که وارد این بازی شگفت آور جهانی نشود، عملا از حوزه تکامل انسانی دور خواهد افتاد. نمی دانم ولی احتمالا مقاومت های زیادی در برابر این تغییرات به وجود می آید. البته من برخلاف کسانی که به ناگزیربودن این تغییرات معتقدند، فکر می کنم همه چیز درباره آینده در دست های ماست و ما هستیم که انتخاب می کنیم از جهان های ممکن کدام یک را برای زیستن انتخاب کنیم. اما حتی اگر هدف ما جهانی دیگر باشد، ناگزیر از روبه روشدن با موج فناوری های جدید هستیم و هریک در جایگاهی که هستیم باید آن را آموخته و در پیشبرد اهدافمان از آن یاری جوییم. در این جستار کوتاه نیز قرار است به استفاده از هوش مصنوعی در پزشکی پرداخته شود. به عنوان یک پزشک، وقتی با امکان آنالیز هوشمند داده ها روبه رو می شوم، دچار وجد می شوم؛ زیرا چنین آنالیزی عملا می تواند به دیدی بسیار بهتر و جامع تر از بدن و بیماری بینجامد. باید توجه شود که داده هایی که از این بدن کوچک می آید، از جنس کلان داده ها است. زیرا حجم داده ها و اطلاعاتی که در بدن انسان وجود دارد، بسیار بسیار زیاد است و عملا با بزرگ ترین سیستم های کیهانی پهلو می زند. نمونه بسیار کوچک آن، حجم پردازش های مغزی و حجم بالای اطلاعات نهفته در ژن هاست. معلوم است که یک پزشک نمی تواند چنین حجم بالایی از اطلاعات را پردازش و آنالیز کند و هوش مصنوعی این امکان را می دهد که پزشک بتواند از این کلان داده ها در راستای بهبود شرایط بیمار استفاده کند.
  
 نکته ای را که می خواهم در اینجا به آن بپردازم، معرفی الگوریتم جدیدی در حوزه هوش مصنوعی است که به آن کمک می کند تا بتواند خطاهای خود را تصحیح کند؛ یعنی همان کاری که مغز انسان در برخورد با جهان و تجربه های جدید انجام می دهد. این الگوریتم جدید که چند ماه پیش معرفی شد Hindsight Experience Replay یا به صورت مخفف HER نام دارد. در روش های فعلی که بر مبنای تقویت یادگیری است، در صورتی که هوش مصنوعی امری را درست انجام دهد، تقویت می شود. اما در این روش جدید حتی ممکن است با انجام یک کار اشتباه نیز تقویت انجام شود؛ زیرا بسیاری از فرایندهای یادگیری مبتنی بر تجربه بر اساس آزمون و خطا و ارتقای تجربیات است. بنابراین در این روش نفس انجام تجربه اهمیت بیشتری دارد تا درست انجام دادن آن. این قدم بسیار بزرگی برای رسیدن هوش مصنوعی به درکی آگاهانه از جهان است. اما در عین حال می تواند به نتایج بسیار عجیبی نیز منجر شود (من به طور عمد از واژه خطرناک استفاده نمی کنم؛ زیرا مانند همین الگوریتم، به نفس تجربه اهمیت بیشتری می دهم).
 همان طور که می دانیم، به جز سیستم عصبی بسیاری از سیستم های دیگر بدن نیز بر همین اساس کار می کنند. نمونه مشخص آن، سیستم ایمنی بدن است. سیستم ایمنی نقش مهمی در برخورد با عفونت ها یا سلول های سرطانی ایفا کرده و با تخریب و از بین بردن آنها به حفظ سلامتی ما یاری می رسانند. اما گاه اشتباه عمل کرده و سلول های خودی را به عنوان بیگانه شناخته و این گونه سبب دسته وسیعی از بیماری های خودایمنی می شوند که مشهورترین آنها بیماری ام اس است.

حال فرض کنید که هوش مصنوعی با توانایی اخیر خود وارد آنالیز کلان داده های سیستم ایمنی ما شود.
 البته باید توجه داشت که فناوری های زیستی و عصبی سرانجام راه مداخله مستقیم و اصطلاحا سرخود هوش مصنوعی در بدن را به وجود خواهند آورد. در آن صورت، هوش مصنوعی عملا آنچه را که از پردازش اطلاعات کشف می کند، در بدن نیز اعمال خواهد کرد.

 این گونه در کنار عملکردهای گاه اشتباه سیستم ایمنی، عملکردهای گاه اشتباه هوش مصنوعی را نیز خواهیم دید و دسته جدیدی از بیماری ها با عنوان بیماری های خودایمن وابسته به هوش مصنوعی نیز به وجود خواهند آمد. بی شک چنین چیزی محدود به هوش مصنوعی نبوده و سایر دسته های بیماری ها را نیز شامل خواهد شد. به نظر می رسد که با پیشرفت هوش مصنوعی، ما پزشکان نیز باید خود را برای مواجهه با بیماری های جدیدی آماده کنیم. در واقع باید بگویم هوش مصنوعی همان طور که به بهبود سلامتی ما کمک خواهد کرد، بیماری های جدیدی را نیز به دنیای به قول «هاکسلی» قشنگ نو، معرفی خواهد کرد.
    
 
    منبع:  روزنامه شرق ، شماره  3138 نویسنده: عبدالرضا ناصرمقدسی *  * متخصص مغز و اعصاب

«ام اس» و وضعیت فرهنگی ما

نوشتن در مورد جوانب اجتماعی و فرهنگی ام اس یکی از دغدغه های اصلی من است.
 همان طور که بارها گفته شده، ام اس بیماری ای است که به صورت فزاینده قشر جوان ما را مبتلا می کند. همین موضوع اهمیت توجه همه جانبه به این بیماری را دوچندان می کند.
 هرچه جلوتر می روم به هرچه پیچیده تر بودن این بیماری بیشتر پی می برم. این پیچیدگی صرفا مربوط به سیر غیرقابل پیش بینی بیماری یا پاتوفیزیولوژی بیماری نیست، بلکه شامل جنبه های فرهنگی آن نیز می شود.

ام اس یک بیماری وابسته به فرهنگ است. مسائل مختلف فرهنگی می تواند در نحوه رویارویی بیمار با بیماری اش و پذیرش آن بسیار تاثیرگذار باشد. باید توجه داشت همین نحوه تعامل و پذیرش بیماری است که قدم های بعدی درمانی را قوی تر و استوارتر می کند.
اگر من بیماری ام را بپذیرم و قبول کنم که بیماری به عنوان یک واقعیت در زندگی من وجود دارد و باید در کنار سایر عوامل و مشخصه های زیستی من قرار گیرد، راه های برخورد صحیح با آن را جست وجو خواهم کرد.

 این گونه است که درمان صحیح را می پذیرم و سعی می کنم هرچه را که به بهترشدن شرایط زندگی ام کمک کند، در درمان بیماری ام به کار برم. در نگاه اول این امری کاملا معقول و منطقی است. در واقع باید انتظار داشته باشیم که هر فرد بیمار همین راه را برود و برای هرچه بهترشدنش چه از لحاظ جسمی و چه از لحاظ شناختی چنین راهی را جست وجو کند.

اما نکته بسیار مهم اینجاست که در بسیاری از موارد چه از سوی بیمار و چه از سوی خانواده او اصلا چنین چیزی پذیرفته نمی شود: خانمی جوان با شکایت تاری دید به مطب من مراجعه کرد. دو خواهرش نیز او را همراهی می کردند. نامه ای هم از سوی همکاری چشم پزشک داشت که تشخیص التهاب عصب چشم را مطرح می کرد.
 از من پرسید آیا به ام اس مبتلا هستم؟ گفتم هنوز هیچ چیز مشخص نیست و باید بستری شوید و بعد از انجام آزمایشات و ام آرآی می توان در این مورد صحبت کرد. هم بیمار و هم همراهانش بسیار خوب و منطقی با موضوع برخورد کردند و گفتند هرچه باشد ان شاءالله با درمان بهتر می شود. من هم گفتم حتما همین طور است و ان شاءالله بستری که شدید، مجدد ویزیتتان می کنم. بیمار بستری شد و من رفتم تا ویزیتش کنم. ام آرآی منطبق با تشخیص بیماری ام اس بود و من هم به بیمار توضیح دادم که با توجه به شرح حال، معاینات، ام آرآی و آزمایشات، تشخیص، ام اس است و ام اس اصلا بیماری بدی نیست و اگر شرایطی را که می گویم رعایت بفرمایید،

مشکلی برایتان به وجود نمی آید. باید ورزش کنید، روحیه خوبی داشته باشید و دارویتان را مصرف کنید. با توجه به درمان های جدید و شناختی که نسبت به بیماری داریم، نباید حالتان بد شود. شما می توانید زندگی خیلی خوبی داشته باشید و به تمام آرزوهایتان برسید. با توجه به برخورد خوب بیمار و همراهانش در مطب، انتظار داشتم این بیمار به راحتی بیماری اش را بپذیرد و درصدد بهترشدن وضعیت خود برآید.
اما در کمال تعجب دیدم که بیمار شوک زده و مبهوت به من نگاه می کند. سعی کردم بیمار را آرام کنم، ولی او هیچ چیز نمی گفت و همین طور مبهوت به من نگاه می کرد. بهتر دیدم که تنهایش بگذارم و بعد که آرام تر شد مجدد با او صحبت کنم. از اتاق که بیرون آمدم خواهرهایش که قبلا منطقی می نمودند، گریان و برسرزنان در وسط راهرو نقش زمین شدند و تلاش من و پرستاران برای آرام شدنشان به جایی نرسید.
بعد هم گفتند شما چه می گویید؟ یعنی چه باید دارو مصرف کند؟ یعنی چه درمانی ندارد و... . هر چه صحبت کردم، به جایی نرسید. احساس کردم اصلا قدرت برخورد با مشکلات را ندارند. انگار زندگی را خط ثابتی می دانند که قرار نیست هیچ اتفاقی در آن بیفتد. انگار قرار نیست برای آدمی مشکلی به وجود آید. کاملا احساس کردم هیچ گونه برنامه ای برای برخورد با یک مشکل را ندارند و بدتر از آن اصلا نمی خواهند به حرف کسی که می تواند به آنها کمک کند، گوش دهند. کاملا احساس کردم که آینده بدی در انتظار بیمار من است. نه تنها خود او همانند بچه ای است که هیچ چیز از زندگی نمی داند، بلکه همراهانش هم کسانی هستند که فقط بزرگ شده اند بدون آنکه هیچ گونه درکی از مشکلاتی که ممکن است پیش روی انسان قرار گیرد، داشته باشند. چنین همراهانی صرفا بر مشکل افزوده و سبب بدترشدن وضعیت بیمارشان می شوند. به گمان من بخش عمده این مشکلات، فرهنگی بوده و به نحوه تربیت در خانواده بازمی گردد. اینکه ما یاد نمی گیریم چگونه با مشکلاتمان روبه رو شویم و راه حل مناسب برای حل آنها را بیابیم؛ متاسفانه فقدان آموزش چه در خانواده، چه در مدارس و چه در سطح جامعه سبب می شود که بیماری ای مانند ام اس که تا این حد وابسته به عناصر فرهنگی است، نتواند به درستی کنترل شود.
    
منبع:  روزنامه شرق ، شماره 3122 نویسنده: عبدالرضا ناصرمقدسی ** متخصص مغز و اعصاب