.:::: ام اس چت ::::.

مکانی برای بیماران ام اس www.mschat.zim.ir

.:::: ام اس چت ::::.

مکانی برای بیماران ام اس www.mschat.zim.ir

واردات غیر قانونمند دارو، ضربه به تولید

اهمیت عملکرد معاونت دارو و همچنین مدیر کل نظارت بر امور دارو و مواد مخدر وزارت بهداشت ، درمان و آموزش پزشکی اخیرا با طرح دو موضوع در جراید کثیرالانتشار بیش از پیش نمایان گردیده است. موضوع اول: ورود چند تن تریاک از خارج از کشور به عنوان ماده اولیه ساخت دارو که بازتابی هم در اخبار 30/20 صدا و سیما پیدا کرد. موضوع دوم: واردات داروی MS از آرژانتین.
    خط کش ارزیابی عملکرد این بخش از وزارت بهداشت ، درمان و آموزش پزشکی همانا قوانین و مقررات است. قوانین و مقرراتی که بر تولید و واردات کالایی به نام دارو مترتب است. نگارنده در مقاله ای با عنوان تاملی در یک معامله غیر متعارف که در رسالت مورخ 25/2/90 درج شد، ابعاد قانونی ناظر بر خرید یا بهتر بگویم واردات تریاک به عنوان ماده اولیه ساخت دارو را مشعر بر عدم نیاز به واردات از خارج به دلیل وجود کشفیات در داخل بر شمردم و امید داشتم که مسئولین وزارت بهداشت و همچنین دستگاه های نظارتی مسئول در نفی و اثبات آنچه که در مقاله مذکور آمده بود چرخه امور را بر مداری قانونمند برگردانند که دریغ از یک کلمه پاسخ یا جوابیه. اینک در ادامه موضوع واردات داروی MS را پی می گیریم. مراتب نظارتی در مورد این موضوع به شرح زیر است:
    1- آنچه که در بررسی عملکرد مسئولین در هر زمینه به صورت شاخص و خط کش نظارتی مطمح نظر هر ناظری است قوانین و مقررات موضوعه است و موضوع ساخت یا تولید یا واردات داروی MS را باید از منظر قوانین و مقررات حاکم بر آن نگریست تا در خصوص عملکرد مسئولین بتوان به داوری درست رسید.
    2- یک شرکت دارویی طی نامه منتهی به تاریخ 10/12/88 درخواستی از وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی دارد که این درخواست به موجب رای جلسه مورخ 17/12/88 (به فاصله 7 روز) کمیسیون قانونی تشخیص صلاحیت ساخت و ورود دارو و مواد بیولوژیک با صدور پروانه ساخت سه قلم داروی MS به صورت انتقال داشتن فنی و به شرط تائید GMP و با رعایت ضوابط جاری موافقت می گردد و با احتساب ایام تعطیلات نوروز در کمتر از یک ماه در تاریخ 16/1/89 به شرکت متقاضی ابلاغ می گردد. (1)
    3- در این اعلام و ابلاغ به صورت ضمنی تا زمان بهره برداری از سایت تولید در ایران، تولید داروهای مورد موافقت قرار گرفته به مدت یک سال در کشور آرژانتین بلامانع اعلام می شود که نه تلویحا بلکه تصریحا به معنای جواز واردات یک ساله این سه قلم دارو برای شرکت است.
    4- ضوابط جاری در تولید یا واردات دارو چیست و چه مرجعی وضع کرده است، در پاسخ یابی به این پرسش مشاهده می شود. این ضوابط در قالب انواع بخشنامه ها از سوی معاون دارو وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی حسب مورد به کلیه شرکت های واردکننده و حتی تولیدکننده ابلاغ و اعلام گردیده که از جمله آنها بخشنامه ای با موضوع منابع مجاز تامین داروست که در تاریخ 25/3/90 ابلاغ شده و نام 33 کشور در آن ذکر شده الی کشور آرژانتین. (2)
    5- ضوابط قانونی حاکم بر واردات چیست؟ دارو مانند هر کالای دیگری واردات و صادراتش تابع مقررات عمومی و قوانین لازم الاجرای موضوعه است. از جمله این قوانین قانون حداکثر استفاده از توان فنی و مهندسی تولیدی و صنعتی اجرایی کشور مصوب 12 اسفند 75 می باشد.
    6- از تاریخ تصویب قانون مذکور مقنن با قید واژه صرفا ارجاع کارهای خدمات مهندسی مشاور پیمانکاری تجهیزاتی- خدماتی را صرفا به موسسات و شرکت های داخلی مجاز دانسته است.
    7- در صورت عدم امکان چنین ارجاعی با پیشنهاد دستگاه اجرایی و تصویب شورای اقتصاد از طریق مشارکت با شرکت های خارجی به شرطی مجاز خواهد بود که حداقل سهم ارزش کار طرف ایرانی 51 درصد باشد. (3)
    8- افزون بر موارد فوق ضوابط دریافت پروانه ساخت دارو در قالب تولید قراردادی که در مانحن فیه یک سال تولید داروی مذکور در آرژانتین موید آن است مشروط به ضوابطی بوده که به همین لحاظ رعایت نشده است بدین نحو که مطابق مقررات وضع شده توسط وزارت بهداشت ، درمان و آموزش پزشکی درخواست برای ساخت قراردادی دارویی در خارج از کشور صرفا در موارد زیر پذیرفتنی است:
    1-8- داروهایی که تاکنون پروانه ساخت برای آ نها صادر نشده باشد. (در حالی که داروی مذکور پروانه ساخت قبلی دارد)
    2-8- دارو باید جدید باشد و برای اولین بار در ایران تولید شده باشد. (که داروی مذکور جدید نبوده است)
    3-8- دارو باید به دلیل عدم تامین بازار داخلی باشد (در حالی که بازار از داروی مذکور تامین بوده است)
    4-8- اقلام دارویی که تکنولوژی دانش و امکانات تولید آن در داخل کشور وجود نداشته باشد در حالی که داروی MS هم دانش فنی اش در داخل موجود و هم امکانات تولید آن فراهم است.
    به طوری که ملاحظه می شود این شروط وضع شده توسط وزارت بهداشت از جمله شروطی است که مقنن در قانون حداکثر استفاده از توان فنی و مهندسی و تولیدی هم تاکید نموده است ولی در مانحن فیه توسط خود مسئولین وزارت بهداشت رعایت نگردیده است.
    9- یکی دیگر از ضوابط لازم الاجرا علاوه بر موارد فوق ثبت دارو و طی مراحل قانونی آن در کشور است که قراین و شواهد موجود نشان می دهد که دارویی که هنوز ثبت نشده از آرژانتین وارد و از گمرک ترخیص و در اختیار شرکت پخش قرار گرفته است به عبارتی در این خصوص شاهد واردات دارو قبل از ثبت آن هستیم. (4)
    10- واردات هر آنچه که از کالاو خدماتی که در داخل کشور به همت، تلاش و سرمایه گذاری کارآفرینان تولید می شود- آن هم کار آفرینانی که به دولت، مالیات و عوارض می دهند و اشتغال ایجاد می کنند- به شرح مراتب پیش گفته بر خلاف ضوابط و مقررات قانونی است و به نوعی ضربه به تولید داخلی و خروج ارز از کشور محسوب می شود که در شرایط فعلی به صلاح و صواب نیست و آنچه که در قالب متن جواز صادره به شرکت خصوصی برای واردات یک ساله دارو جواز داده شده است (5) به عبارتی به نظر می رسد از مصادیق تصمیم نادرست تلقی می شود که اگر این رویکرد تسهیل کننده در واردات بی رویه دارو را در مقابل فرم تعهدنامه ای که در مراکز دارویی کشور از بیمار و پزشک معالجش به شرح زیر می گیرند قرار دهیم آن گاه می توان به داروی درست و صحیح رسید که ساماندهی دارو در کشور نیازمند تحول و تغییرات اساسی از این باب در وزارت بهداشت ، درمان و آموزش پزشکی هستیم که می بایستی در این مورد خانه تکانی اساسی شود. بخشی از متن تعهدات به شرح زیر است:
    (6) تعهد پزشک:
    اینجانب دکتر به شماره نظام پزشکی - با علم به اینکه داروی فوق خارج از فهرست داروهای ثبت شده رسمی کشور بوده و هیچ یک از مراحل کنترلی وزارت بهداشت را طی ننموده است و با عنایت به ماده «17» و «18» آیین نامه انضباطی نظام پزشکی داروهای موجود در کشور را در درمان و بهبود بیمار مزبور آموده و با توجه به عدم کارایی تعهد مصرف داروی فوق را الزامی دانسته مسئولیت عواقب و عواض ناشی از تجویز آن را می پذیرم و متعهد می گردم که نتایج بالینی آن را در اختیار معاونت غذا و داروی وزارت بهداشت قرار دهم.
    تاریخ مهر و امضا
    (7) تعهد بیمار:
    اینجانب - دارای کد ملی با علم به اینکه داروی مذکور در کشور ثبت نشده و هیچ یک از مراحل کنترلی کیفی وزارت بهداشت را طی ننموده است ، با عنایت به تشخیص و تجویز پزشک معالج خود، متعهد می گردم در صورت بروز هر نوع عارضه یا عدم اثر بخشی از داروی فوق هیچ گونه شکایتی از وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی نخواهم داشت.
    تاریخ مهر و امضا
    توجه و تدقیق در مفاد تعهدنامه های مذکور نشان می دهد که اولاداروهایی به کشور وارد می شود که هیچ یک از مراحل کنترلی وزارت بهداشت را طی ننموده است. ثانیا عواقب و عوارض ناشی از آن را باید بیمار و پزشک بپذیرند و هیچ گونه شکایتی هم نباید داشته باشند!!! چنین رویکردی قطعا با قوانین و مقررات موضوعه انطباق ندارد که هیچ با هیچ یک از موازین منشور اخلاقی حاکم بر بیماران نیز همخوانی ندارد. تا قضاوت و داوری مخاطب آگاه و مسئول در این مورد چه باشد.
    پی نوشتها:
    1- نامه شماره 450/102/ د مورخ 16/1/89
    2- بخشنامه شماره 27312/665 مورخ 25/3/90 معاون محترم دارو
    3- ماده «3» قانون حداکثر استفاده از توان فنی مهندسی و تولیدی مصوب 75
    4- نامه شماره 14956/162/5/د مورخ 11/8/89 موضوع پاسخ مدیرکل نظارت بر امور دارو به رئیس انجمن MS ایران
    5- نامه شماره 450/102/5/د مورخ 16/1/89 عدم کل نظارت بر امور دارو و مواد مخدر به شرکت واردکننده
    6 و 7- عین متن چاپ شده ای است که به هر مراجعه کننده ای که برای دریافت داروی تک نسخه ای به داروخانه مرکزی هلال احمر مراجعه می کند داده می شود تا پر کند.

نیکوکاری مرز ندارد

گفت وگوی با موسس بزرگ ترین خانه سالمندان دنیا

    همه چیز از همان شب زمستانی شروع شد. همان شب سرد و بارانی، با دخترم، تنها دخترم کیانوش نشسته بودیم زیر کرسی، او درس می خواند و من موهایش را می بافتم که زنگ خانه به صدا درآمد، منتظرهیچ کس نبودم، دو پسرم در خانه بودند و همسرم قرار نبود آن ساعت به خانه بیاید. با تعجب آیفون را برداشتم، صدای مردی غریبه در گوش هایم پیچید، مردی که درصدایش التماس بود و طلب کمک، نیرویی مرا به سوی در ورودی می کشاند، زیر باران به طرف در باغ حرکت کردم، دلم شور می زد، در را که باز کردم با مردی مواجه شدم که اشک هایش لابه لای قطرات باران گم شده بود. 
        
    مرد التماس می کرد کمکش کنم، می گفت مادرزنش را دوست دارد ولی دیگر قادر نیست از او نگهداری کند. می گفت و التماس می کرد، می گفت مادرزنش معلول است و با کهولت سن هم بد خلق شده است و نگهداری از او سخت است، می گفت هیچ جایی برای نگهداری سالمندان نیافته است و زندگی با شرایط خاص این زن زندگی را برای آنها روز به روز سخت تر می کند. مرد می گفت او را در تمام این سال ها نگهداری کرده است تا احترام مادر بودنش را نگهدارد ولی اکنون شرایط او و نگهداری از او در این شرایط ازتوان او و خانواده اش خارج است. مرد می گفت و مرا قسم می داد که راهی برای نجات او بیابم، می گفت که شنیده است در خانه ما حسینیه ای برپا است که زنان مومن هر روز درکلاس های قرآن آن شرکت می کنند، و از من می خواست که از جمع این زنان متدین طلب کمک کنم. به او پیشنهاد دادم برایش خانه ای تهیه کنم تا مادرزنش را به آنجا ببرد اما او مخالف بود و می گفت این راه چاره کار نیست و باز او و خانواده اش درگیر او خواهند بود. آن شب به او قول دادم برای کمک به او هر کاری که در توانم است انجام دهم. گویی او فرستاده ای بود از سوی پروردگار تا زندگی من را به سوی مسیری خاص هدایت کند.
    این داستان شبی خاص در پرونده زندگی اشرف قندهاری است، زنی متولد شهرمشهد در خانواده ای متمول با پدری تاجر و مادری خانه دار. او می گوید پدر به دلیل امکانات پیشرفته تر تحصیلی از شهر و دیار خویش راهی تهران شده تا فرزندانش موقعیت درسی بهتری داشته باشند، می گوید درس و مدرسه در کنار یادگیری پیانو و هنرهای دستی ادامه داشت تا زمانی که شوهرش که از اقوام بود به خواستگاری او آمد و با این پیوند پدرش در گوشه ای از باغ بزرگ محل زندگیشان آپارتمانی ساخت تا فرزندانش بعد از ازدواج در آن خانه در کنار او و همسرش زندگی کنند، می گوید در همان خانه کیوان،کامران و کیانوش تنها دخترش به دنیا آمدند. اشرف قندهاری مدیر بزرگترین خانه سالمندان دنیا، زنی با چهره ای مهربان که آدم را یاد مادربزرگ های دوست داشتنی می اندازد معتقد است هیچ اتفاقی بیهوده در زندگی رخ نمی دهد. او40 سال است که تمام زندگی خود را به پای بهبود شرایط سالمندان کشور گذاشته است و می گوید که من کمکی به آنها نکرده ام بلکه این آنها بودند که به من کمک کردند، آنها بودند که به من یادآوری کردند تنها گیرنده در معامله با خدا نباشم و در برابر هر در نعمتی که به سویم گشوده شده است حرکتی ازخود نشان دهم. او اکنون رئیس هیات مدیره آسایشگاه خیریه کهریزک است، خانه سالمندانی که بزرگترین خانه دنیا که در آن 1750 مددجوی نیازمند سالمند، جوان معلول و مبتلایان به ام.اس زندگی می کنند. خانه ای با 40 هکتاروسعت، خانه ای که وقتی اولین بار پا به آن گذاشت مخروبه ای بود ویران که معلولان وسالمندان شمارش معکوس زندگی تا مرگ را می شمردند ولی اکنون آن ویرانه به خانه ای تبدیل شده است پر از روح زندگی، او از40 سال زندگی در این خانه عشق با اینگونه به گفت وگو نشست.

ادامه مطلب ...

همدردی از همزبانی بهتر است

پزشکانی که بیماری را از پیش تجربه کرده اند

    دکتر «برایان اسمیت» خاطرات عجیبی از زمان بچگی اش به خاطر دارد. او زمانی که نوجوان بود در دبیرستان فوتبال بازی می کرد. او اواسط بازی ناگهان به زمین می‏افتاد، وقتی هم که بلند می شد، گیج و مبهوت بود و نمی توانست جهت درست را تشخیص دهد و به تیم خودی گل می زد. او در 16 سالگی، در اثر تشنج «گراند مال» بر زمین افتاد. اسمیت که اکنون دکترای نورولوژی دارد، می گوید: «تجربیاتی که در زمان رشد با اپی‏لپسی داشته ام به من کمک کرده است تا با بیماران مبتلابه صرع بهتر و موثرتر ارتباط داشته باشم.» دکتر «ویلیام شافر» نورولوژیست مرکز پزشکی کلرادو شمالی واقع در گری لی کلرادو در این زمینه معتقد است: «طی سال ها و گاهی دهه ها، بیشتر پزشکان در زندگی حرفه‏ای خود مشاهده‏گر تشنجات بیماران هستند، اما در بعضی موارد پزشکانی که خود این بیماری یا اختلال را تجربه کرده‏اند، آنها را درمان می کنند که این وضعیت به نفع بیمار است.» دکتر شافر خود به بیماری ام اس مبتلاست. او به هنگام تحصیل در سال دوم رشته پزشکی، متوجه بیماری خود شد. او اکنون متخصص درمان بیماران مبتلابه ام اس است. او می گوید: من از بیمارانم سوالاتی می‏پرسم و آنها می‏گویند: «وای، تا حالاهیچ‏کس چنین سوالی از من نپرسیده بود.» او در ادامه می‏افزاید: «بدون شک این وضعیت سبب احساس راحتی بیمار می شود. در این حالت دو نفر به ام اس مبتلاهستند که یکی پزشک است و به دیگری که بیمار است، کمک می کند.»دکتر «بروس راشباوم» متخصص داخلی انجمن پزشکی کاپیتال واقع در واشنگتن، زمانی که سال اول دانشکده پزشکی را می گذراند، دریافت اچ.آی.وی مثبت دارد. اطلاع از این بیماری برای وی ویرانگر بود. او گفت: «در آن زمان، این تشخیص برای من حکم مرگ را داشت. من آن زمان تازه تحصیل در رشته پزشکی را آغاز کرده بودم ولی مطمئن بودم که می توانم فارغ‏التحصیل شوم.» دکتر راشباوم دانشکده پزشکی را به اتمام رساند و برای گذراندن تخصص داخلی اقدام کرد تا سایر مبتلایان به این ویروس را درمان کند. دکتر اسمیت و دکتر شافر عقیده دارند که تشخیص بیماری خودشان، در تصمیم آنها برای کسب تخصص نورولوژی نقش زیادی داشت. درمان دارویی به دکتر اسمیت کمک کرد تا تشنجاتش را طی سال های طولانی کنترل کند. او بعدها در جریان مسافرتش به سیاتل و در راه بازگشت به هتل، دچار تشنج شد. آزمایش ها نشان داد که او در لوب تمپورال چپ مغزش، توموری دارد که به اندازه یک توپ گلف است. پزشکان هنگام انجام سی‏تی‏اسکن‏ متوجه این تومور نشده بودند. او عمل جراحی را انجام داد و از ادامه تحصیل در رشته طب اورژانس منصرف شد. هیچ تضمینی وجود نداشت که به‏رغم انجام عمل جراحی، هیچ‏وقت دچار تشنج نشود. دکتر شافر بعد از اینکه از خواب بیدار می شد، در پاهایش احساس سوزش می کرد و طی روزها این احساس سوزش به بی‏حسی شدیدی تبدیل و از پاها به تنه و گردنش منتشر می شد. پزشکان پس از بررسی های بسیار، بیماری او را ام اس تشخیص دادند. وقتی به او گفتند به این بیماری مبتلاست، ابتدا تصمیم گرفت از تحصیل در رشته پزشکی انصراف دهد، اما پس از چند روز تصمیم گرفت که به‏رغم بیمار بودن، به چیزهای مثبت فکر کند و نورولوژیست شود و به کسانی که به همین بیماری دچارند، کمک کند. دکتر «کارولین رونوویچز» انکولوژیست رشته زنان و استاد کالج پزشکی دانشگاه بین‏المللی فلوریدا در میامی است. او کمی بعد از اینکه کار در رشته انکولوژی را شروع کرد، به سرطان پستان مبتلاشد. او در آن زمان، 41 ساله و استاد و مدیر بخش انکولوژی زنان در کالج «آلبرت اینشتین» دانشکده پزشکی یشیوا در شهر نیویورک بود. واکنش اولیه او به این بیماری مانند بیشتر بیماران، ترس بود. زمانی که متوجه شد تومورش 9 میلی متر است و به شیمی‏درمانی نیاز ندارد، اعتماد به نفس خود را بازیافت و در نهایت، شیمی‏درمانی کرد، زیرا پزشکان دریافتند که سرطان حداقل سه غده لنفاوی‏اش را نیز مبتلاکرده است. او به‏رغم کاهش وزن و ضعف و خستگی به کارش هنگام درمان بیماری ادامه داد. او گفت: «کار مقابل تشخیص بیماری‏ام، یک خلوتگاه بود و من می خواستم به کارم ادامه بدهم.»دکتر شافر اجازه نداد که ام اس بر کارش تاثیر بگذارد و به خاطر این بیماری، وقتش را تلف نکرد. درمانش را ادامه داد تا علایم آن (مانند خستگی و اسپاسم عضلانی) را کنترل کند. دکتر شافر مدت کوتاهی بعد از اینکه متوجه شد به ام اس مبتلاست، در حالی که چپ‏دست بود، توانایی دست چپ خود را از دست داد. بنابراین او خود را عادت داد تا با دست راست بنویسد. او می گوید: «نمی توانستم اجازه بدهم هیچ چیز من را از اتمام تحصیل در دانشکده پزشکی‏ بازدارد. من به بیمارانم می‏گویم بر آنچه نمی خواهند انجام بدهند، تمرکز نکنند، بلکه بیشتر تمرکز خود را متوجه کارهایی بکنند که می خواهند انجام بدهند.» دکتر اسمیت از اعضای هیات علمی بنیاد اپی‏لپسی در «می» است و هیچ‏وقت داوطلب بازگو کردن تاریخچه بیماری خود به بیماران نیست، البته بیماران از طریق بنیاد از آن باخبر هستند. بسیاری از بیمارانی که او با آنان مواجه می شود، به‏رغم درمان‏های انجام‏شده، نمی توانند تشنجات خود را کنترل کنند و او نمی خواهد به آنان امید بیهوده بدهد و بگوید که با انجام جراحی ممکن است تشنج‏شان متوقف شود. او می گوید: «شما باید محتاط باشید. من در درجه اول می خواهم درباره درمان بیمارانم، واقع‏بین و واقع‏گرا باشم.» دکتر راشباوم درباره بیماری خود تبلیغ نمی کند. بیشتر بیمارانش از طریق دوستانش یا اخبار روزنامه از آن باخبر شده‏اند. بیشتر بیماران دکتر راشباوم به ایدز مبتلابودند که بسیاری از آنان جان خود را از دست دادند. امروزه دیگر کار دکتر راشباوم روی ایدز متمرکز نیست، اگرچه هنوز تعدادی از بیماران او مبتلابه این ویروس هستند. او می گوید بیماری باعث شد که او با بیمارانش رو راست باشد. در حال حاضر مبتلایان به ایدز، انتخاب‏های درمانی بیشتری در مقابل خود دارند و بسیار بیشتر از 25 سال (که پیش از این حداکثر امید به زندگی میان مبتلایان این بیماری بود) زنده می‏مانند. دکتر رونوویچز می گوید از مقابله با سرطان پستان تجربه های بسیاری آموخته و همین موضوع باعث شده است که با بیمارانش دقیق تر و سخت‏گیرانه‏تر برخورد کند.
    American Medical Association، 18 Jul.2011

بنویس؛ هیچ کجا خانه آدم نمی شود!

گزارشی از آسایشگاه سالمندان و معلولین کهریزک

«وقتی برای فرزندانم لالایی می گفتم، با هزار امید و آرزو می خواندم ( لالا، گلم باشی/ همیشه همدمم باشی/ لالایی گویم و خوابت کنم من/ امید دارم که صد سالت کنم). با آرزوی اینکه روزی دستم را بگیرند، دستشان را گرفتم و پا به پا راه رفتن به آنها آموختم . اما حالادر کنج این آسایشگاه، چشمانم به در خشک شده تا شاید یکی از آنها بیاید و حالم را بپرسد. وقتی آنها کوچک بودند با لبخندشان می خندیدم و با گریه هایشان، غمناک می شدم اما امروز باید با خیال خوشبخت بودن آنها بخندم و با نگرانی، گریه کنم؛ آیا فردا فرصتی هست تا فرزندانم را ببینم؟!» این سخنان، گوشه ای از درد دل مادری مهربان است که 15 سال پیش در آسایشگاه کهریزک بستری شده و در غم از دست دادن یکی از دوستان هم اتاقی اش عزادار است. او زمانی راضی به صحبت کردن می شود که قول می گیرد اسمش را ننویسم تا بچه هایش ناراحت نشوند و آبرویشان نرود!
    
    آسایشگاه خیریه کهریزک در خارج شهرری، روستای کهریزک، مهمان جمعی از خبرنگاران است. شهری کوچک و استثنایی که 1750 شهروند را با عنوان های سالمند، معلولین و بیماران ام.اس در خود جای داده است. شهری مجهز به بخش های درمان از جمله فیزیوتراپی، هیدروتراپی، گفتار درمانی، شنوایی سنجی، درمانگاه و ساختمان توانبخشی و فرهنگی که در آن مددجویان به انجام فعالیت های هنری همچون قالی بافی، سوفال، مینیاتور، تذهیب و نقاشی مشغول هستند. هزار پرسنل در این آسایشگاه به مددجویان، خدمات گوناگون ارائه می دهند و750 بانو و 250 مرد نیکوکار، ساکنان این آسایشگاه را حمایت می کنند.
 

؛به ادامه مطلب بروید؛

ادامه مطلب ...